نوید شاهد – کریم احدی پدر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: بعدها که حرفش درست از آب درآمد، می‌خندید و می‌گفت: «حالا دیدید استدلال من درست بود.»

 

به گزارش نوید شاهد از زنجان، کتاب «چشم‌هایش می‌خندید» خاطرات شهید "حمید احدی" است که در سال 98 به همت حوزه هنری زنجان چاپ و منتشر شد.

 

خاطرات سردار شهید "حمید احدی" به قلم مریم بیات‌تبار، توسط انتشارات هزاره ققنوس چاپ و وارد بازار نشر شد.

 

شهید حمید احدی فرمانده خط‌‌شکن گردان حضرت امام‌سجاد (ع) لشکر ۳۱ عاشورا، متولد ۱۳۴۱ در زنجان بود که اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله عراق به شهادت رسید.

 

 

 

 در بُرش بیست و دوم کتاب "چشمهایش می خندید" می خوانیم:

 

        

با حمید توی مغازه بودیم که یکی از مشتری‌ها وارد شد و حرف انتخابات را پیش کشید. با این بهانه، گرم صحبت شدیم.

آن روزها، تلویزیون و روزنامه‌ها، چپ و راست تصاویری از پیروزی «بنی صدر»  در انتخابات را نشان می‌داد و همه جا صحبت از اوّلین رئیس‌جمهور ایران بود.

وقتی مشتری رفت. رو به حمید گفتم: «فقط خدا کنه بنی صدر قدردان خون‌های این انقلاب باشه و به خواسته‌های مردم رسیدگی کنه.» 

حمید گفت: «امّا من چشمم آب نمی‌خوره.»

پرسیدم: «چه‌طور مگه؟»

با خنده گفت: «به نظرم اون‌قدر که تبلیغات می‌کنن، آدم درستی نباشه.»

گفتم: «چرا این حرف رو می‌زنی؟»

شانه بالا انداخت.

- نمی‌دونم! شاید به خاطر اسمشه که ازش می‌ترسم. آخه ما مسلمونا دو بار از حکومت‌هایی که اوّل اسم‌شون «بنی» داشتند ضربه خوردیم؛ مثل «بنی امیه» و «بنی عباس». می‌ترسم این یکی هم مثل اونا باشه.

گفتم: «تو هم چه استدلالی می‌کنیا! این‌جور قضاوت‌ها از تو بعیده!»

در جوابم سکوت کرد.

بعدها که حرفش درست از آب درآمد، می‌خندید و می‌گفت: «حالا دیدید استدلال من درست بود.»

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده