نوید شاهد – مرتضی حلاوت تبار دوست شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: دو روزی مهمان خانه‌ی عمه بودیم. امّا روز سوم دل‌مان برای شلوغ‌بازی و تظاهرات حسابی تنگ شده بود. کوچه‌های خلوت روستا شور و شوق انقلابی نداشت.

 

 

به گزارش نوید شاهد از زنجان، کتاب «چشم‌هایش می‌خندید» خاطرات شهید "حمید احدی" است که در سال 98 به همت حوزه هنری زنجان چاپ و منتشر شد.

 

 

 

خاطرات سردار شهید "حمید احدی" به قلم مریم بیات‌تبار، توسط انتشارات هزاره ققنوس چاپ و وارد بازار نشر شد.

 

 

 

شهید حمید احدی فرمانده خط‌‌شکن گردان حضرت امام‌سجاد (ع) لشکر ۳۱ عاشورا، متولد ۱۳۴۱ در زنجان بود که اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله عراق به شهادت رسید.

 

 

 

 در بُرش نوزدهم کتاب "چشمهایش می خندید" می خوانیم:

 

از درز در چوبی نگاه کردیم. حمید توی طویله با گوسفندها سرگرم بود و عمه داشت شیرشان را می‌دوشید. فرصت خوبی برای قال گذاشتن او بود. بدون این‌که چیزی بگوییم، راه افتادیم طرف شهر. سنش کم بود و دل و جرأت ما را نداشت. 

دو روزی مهمان خانه‌ی عمه بودیم. امّا روز سوم دل‌مان برای شلوغ‌بازی و تظاهرات حسابی تنگ شده بود. کوچه‌های خلوت روستا شور و شوق انقلابی نداشت. با مصطفی تصمیم گرفتیم به صورت ناشناس و قایمکی به شهر برویم و توی تظاهرات شرکت کنیم.

وقتی برگشتیم، حمید از دست‌مان ناراحت بود. مجبور شدیم روز بعد او را هم با خودمان ببریم. وقتی برگشتیم، یکی از اهالی خبر آورد که ساواکی‌ها ردمان را تا روستا زده‌اند. مجبور شدیم دوباره از آن‌جا فرار کنیم و به روستای «قلی کندی»  برویم که عموی حمید آن‌جا زندگی می‌کرد.

یک هفته‌ای هم در قُلی‌کندی ماندیم. امّا دیگر جرأت نمی‌کردیم به شهر بیاییم. وقتی درگیری نیروهای انقلابی بیش‌تر شد و آب‌ها از آسیاب افتاد، برگشتیم و شاهد پیروزی انقلاب بودیم.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده