سه بار دفن شد، دو بار تشییع! همه جا (گمنام ۶۱) لقب گرفت. سال ۶۱ در سن ۱۷ سالگی ستاره ای شد غریب و بی نشان در دل خاک سومار... ۲۸ سال بعد، بی نشان در میان شهدای گمنام دانشگاهی در بوشهر دفن شد. سه سال بعد، هویتش شناسایی شد و مادری که ۳۱ سال چشم انتظارش بود، خنچه عقد و حجله دامادی اش را چید! سرنوشت عجیبی داشت بهروز صبوری!...
تاریخ هشت ساله حماسه و مقاومت پیروان حضرت روح الله(ره) همواره شاهد قاسم های کربلاهایی بوده است که درس بزرگی به بشریت داده اند. در تفحص این گنج عظیم، رزمنده نونهالی را می بینیم که در اوج شور و شوق بازی های کودکانه اش، بازی جنگ را به تمام بازی ها ارجحیت داده و در زیباترین لحظات زندگی در کره خاکی، همبازی شهدایی بوده است که تا به امروز محفوظ بودنش را از برکت همان، هم نفسی می داند. «جواد صحرایی » از اهالی رستم کلای بهشهر مازندران (اعزامی از لشکر همیشه پیروز ۲۵ کربلا)، همان نونهال نماز شب خوانی که خود را همراه با موج بلند روح الهیان قرار داده و پای بر عرصه مجاهدت در مسیر رب الارباب نهاد.
همایش تجلیل از زندانیان سیاسی مسلمان پیش از انقلاب، صبح روز سهشنبه ۲۳ بهمنماه در سالن همایش باغ موزه قصر برگزار شد.
در روزهای معطر از یاد و خاطره فجر پیروزی و ِآزادی و متبرک از نام فجرآفرینان انفجار نور، مرور یکی از شماره های نشریه شاهد یاران که مختص پیشگامان فجرآفرین ارتش است، لطف دیگری دارد.
شهید «آیت الله فضلالله محلاتی» از روحانیان مبارز و شاگرد حضرت امام(ره)،روز ۲۲ بهمن و در جملاتی ماندگار پشت میکروفون رادیو قرار گرفت و جملاتی تاریخی را بر زبان آورد:«اینجا تهران است. صدای راستین ملت ایران؛ صدای انقلاب. امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فروریخت.»
روز هفتم، باز هم سراسر ایران، صحنه حضور همدلانه مردم است در حمایت از امام. بختیار می گوید: «کابینه من، کابینه خیالی نیست» اما واقعیتی به روشنی آفتاب را نمیبیند که دارد هرچه جلویش ایستاده، مثل برف، آب میکند و همه واقعیتهای دیروز، یکسره تبدیل به خواب و خیال میشود. آفتابی که هر روز دو نوبت، از وسط آن پنجره رو به حیاط مدرسه «رفاه» میتابد و نه فقط ایران، که همه جهان را غرق نور میکند. مسیر آینده و تاریخ را فقط او تعیین میکند که همین امروز گفت: «ما میخواهیم یک ملت آزاد و مستقل باشیم.»