خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 21 " تغییر تاکتیک عراقیها"
به گزارش نوید شاهد زنجان، "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 21 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر روایت می کند:
نسيم خنک بامدادی جايش را به گرمای داغ جنوب داده و هوایی سوزان و آزار دهنده فضای منطقه را فراگرفته بود. خط یکسره زیرآتش بود و شدت و حجم گلوله باران به حدی زیاد شده بود که هر لحظه صدها گلوله توپ، خمپاره، راکت و موشک به اطراف کانال اصابت می کرد و ترکش های ریز و درشت، داغ و سفیرکشان از بالای سنگرها رد می شدند
قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده دشمن سرتاسر دشت مقابل را فراگرفته و آماده حرکت به سوی کانال می شدند، شدیداً کمبود موشک داشتم و از برادر حسن محمدی هم هیچ خبری نبود، حتماً باید برای رویارویی با تانک ها، تعدادی موشک تهیه می کردم ، اما آتشباران عراقی ها بقدری گسترده و شدید بود که از ترس موج انفجارات و سیل ترکش ها که مثل بارون روی کانال ریخته می شد، جرات خارج شدن از سنگر را نداشتم .
آغاز تک دشمن
غرش تانکها خبر از آغاز تک دشمن داده و صدای خش خش تانک ها فضای منطقه را پر می کند، با پیشروی قشون دشمن، چند فروند هلیکوپتر هجومی و توپ دار عراقی هم بالای سر ستون تانکها ظاهر شده و با گلوله توپ و راکت شروع به زدن سنگرهای بالای خاکریز کردند، داخل کانال به جهنمی سوزان و آتشين تبدیل شده و دود و آتش و خاکستر از هر طرف خط به آسمان برمی خواست، اوضاع اصلأ خوب نبود و بدون ذره ای پشتیبانی زمینی و هوایی زیر آتش شدید و گسترده دشمن کاملاً زمین گیر شده و با گذشت هر دقيقه ای هم عزيزی پاکباز و دلاور با پيکری خونين و پاره پاره از جمع ياران همرزم کم شده و با لبانی خندان و قلبی خشنود به ديدار معشوق می شتافت .
موشکهای تازه نفس
کف سنگر افتاده و جرات تکان خوردن نداشتم که یکدفعه سردار رضا زلفخانی معاون دلاور گردان نیم خیز و نفس زنان وارد سنگر شد و خنده کنان گفت : شنیدم که دیشب دنبال موشک می گشتی ، چندتا گونی برات آوردم و بعد هم گونی های پر از موشک را کنار سنگر گذاشته و سراسیمه لبه خاکریز پریده و با دوربین مشغول وارسی اطراف شد که بلافاصله هم موقعیتشان شناسایی و آماج رگبار گلوله مسلسل هلیکوپترها و تانکها قرار گرفت و شتابان داخل سنگر پریده و همزمان هم چند راکت هلیکوپتر به بالای خاکریز اصابت و چند گلوله مستقیم توپ تانک هم به دیواره خاکریز خورده و گرد و خاک و دود و خاکستر همه جا را فرا گرفت .
موج انفجار
همانطور که داخل سنگر پناه گرفته بودیم ، سردار زلفخانی از فعالیت و جابجایی کماندوهای عراقی در داخل حوضچه ها گفته و سفارش اکید کرد که در طول پاتک ، چهار چشمی مواظب نفوذشان به داخل کانال باشم ، بعد هم خداحافظی کرد و نیم خیز از سنگر خارج و زیر آن همه تیر و ترکش و موج انفجار راهی سمت پایین کانال شد .
با دیدن رفتار بی پروا و شجاعانه سردار زلفخانی قوت قلب و جرات یافته و بی توجه به باران ترکش و سنگ و کلوخ شروع به آماده کردن موشک ها کردم و بعد هم به لبه خاکریز رفته و خیلی با احتیاط و یواشکی مشغول وارسی اطراف شدم.
تغییر تاکتیک عراقیها
قشون عظیم تانکها و نيروهای دشمن داشت گام به گام به کانال نزدیک و نزدیکتر می شد و هلیکوپترها از آسمان و تانکها از زمین با گلوله توپ و رگبار مسلسل، اجازه تکان خوردن را به کسی نمی دادند ، داخل حوضچه ها هم شلوغ بود و تعداد زیادی کماندو در داخل حوضچه پنجم اجتماع کرده بودند ، فکر می کردم که طبق روال تک های قبلی ، قشون اصلی دشمن وسط میدان ایستاده و فقط تانک های تی ۷۲ به خط خواهند زد ، اما با تعجب دیدم که اینبار تاکتیک عراقی ها کاملاً تغییر کرده و دارند با کل قشون به سمت خط پدافندی می آیند ...
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان