خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 18 "بازی موش و گربه"
به گزارش نوید شاهد زنجان، "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 18 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر روایت می کند:
محل استقرار گروه کوچک ما کاملاً ساکت و امن بود واز فاصله ای دور نظاره گر اوضاع وخیم خط پدافندی و وضعيت سخت و هولناک همرزمان بودیم ، دشمن زبون که از شهامت و مقاومت و ایثار رزمندگان و از ناتوانی و ناکامی نيروهای بیشمارش در شکستن خط و بازپس گيری کانال ، حسابی به خشم آمده و عصبانی بود ، با تمام تجهیزات و تسلیحات زمینی و هوایی خود کانال و اطراف آنرا می کوبید و از زمین و آسمان فقط آتش بود که روی مواضع دفاعی گردان می ریخت ، دودی سیاه و تیره سرتاسر خط را در برگرفته و آتش و خاکستر بود که از هر سوی کانال به هوا بر می خواست .
دقایق هر کدام به اندازه ساعتی می گذشت، نگرانی و اضطراب در بین گروه کوچک مان موج می زد، همگی ساکت و بی سر و صدا لبه خاکریز نشسته و با ناراحتی اوضاع خطر ناک و هولناک خط پدافندی را نگاه می کردیم .
نفوذ کماندوهای عراقی
مشغول تماشای خط و میدان نبرد بودم که به ناگهان درگیری و تیراندازی در داخل حوضچه ها هم آغاز شد و خبر از نفوذ کماندوهای عراقی داد ، سردار زلفخانی به کنار سنگرم آمده و دستور دادند که سریع با دوتا از آر پی جی زنها به کمک برادران تیربارچی مستقر در مقابل حوضچه ها رفته و از پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری کنم، بی درنگ حرکت کرده و با سرعت و نیم خیز خود را به مقابل حوضچه ها رسانیده و شروع به شلیک موشک کردیم، کماندوهای عراقی تا حوضچه سوم جلو آمده و در تلاش برای ورود به حوضچه دوم بودند، با اصابت موشک ها به دیواره و لبه حوضچه دوم، حمله کماندوهای عراقی تبدیل به دفاع شد و از لبه حوضچه سوم مشغول تیراندازی به سمت کانال شدند .
حمله مستقیم
قشون عظیم دشمن بدون ذره ای حرکت و پيشروی همانطور وسط میدان ایستاده و فقط با مسلسل و توپ خاکریز را می زدند ، تانکهای پیش قراول تی ۷۲ هم مدام جلو و عقب می رفتند و مستقیم به قلب خط نمی زدند ، با مانورهای عجیب و مختلف به کانال نزدیک می شدند و سپس سریع دور زده از خط دور می شدند ، انگاری عراقی ها اینبار قصد حمله مستقیم و شکستن خط را نداشتند و به دنبال اهدافی دیگر بودند.
بازی موش و گربه
تا دم دم های غروب تانکها به بازی موش و گربه خود ادامه داده و آتش بارهای سنگین و سبک دشمن هم حسابی کانال و سنگرهای دفاعی گردان را گلوله باران کردند تا اینکه کم کم کماندوها شروع به عقب نشینی از داخل حوضچه ها کردند و پشت سرشان هم تانکها و نیروهای پیاده حاضر در وسط میدان عقب کشیدند و بدین ترتیب بار دیگر با عنایات خداوند متعال و ایثار و فداکاری بچههای دلاور گردان ، فتح و پیروزی نصیب رزمندگان کم تعداد داخل کانال گردید و لشگر عظیم و پرشمار دشمن بدون کوچکترین موفقیت و دستاوردی عقب کشیده و ناکام و شکست خورده به پشت کانال بدبو نقل مکان کرد .
عبور
با عقب نشينی قشون دشمن ، آتشباران کانال هم یکباره متوقف شد و دوباره صدای تکبیر و صلوات رزمندگان از داخل کانال به آسمان برخاست و فضای منطقه را در برگرفت ، با رسیدن سردار زلفخانی و همرزمان دلاورش ، ما نیز برخاسته و همراه شأن شدیم و با عبور از داخل لوله پل بتونی ، شاد و خندان به جشن پیروزی یاران پیوستیم .
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان