نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - زنجان
نوید شاهد - برش چهارم کتاب "جرعه آخر" روایت می‌کند: مادر گفت؛ از صبح که درِ خونه رو پشت سَر خودت میبندی و بیرون میری تا نیمه‌های شب که به خونه برمی‌گردی، همه‌اش دلهره دارم. یداله به قاب عکسی که کنار چراغ گردسوز روی طاقچه قرار داشت نگاه کرد و گفت: نگران نباش. توی این شهر کسی نمیتونه به من بگه، بالا چشمت ابروست.
کد خبر: ۴۸۲۵۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۲

نوید شاهد - چهاردهم تیر روز قلم، ۲۰ کتاب حوزه دفاع مقدس رونمایی می‌شوند.
کد خبر: ۴۸۲۵۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 58 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: کم کم قایق داشت وارد آبراه می‌شد که یکدفعه برادر سید داود طاهری پانسمان سرش را برداشته و به داخل آب انداخت، قایقران یک نگاهی پر از حیرت و تعجب به کله سالم برادر طاهری انداخت و سپس قایق را متوقف و با لحنی بسیار تند و عصبی گفت: فکر می کنی خیلی زرنگی!؟ الان وقتی برگشتم ساحل و پیاده ات کردم، می فهمی زرنگ کیه !
کد خبر: ۴۸۲۵۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 57 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: منطقه یکپارچه انفجار و آتش و دود بود و هرچه هم به دژ خندق نزدیک می شدیم بر حجم و وسعت انفجارات افزوده می شد، توپخانه های دور زن دشمن، به طور متناوب در حال گلوله باران عقبه بودند و گلوله های خمسه خمسه به صورت دسته دسته روی جاده خاکی و آبراه های جزایر مجنون ریخته می شدند.
کد خبر: ۴۸۲۵۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 56 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: در سنگر دیدم رزمنده ای سنگین خوابیده که با این سر و صداها بیدار نمی شد، راستش از دلم نیامد که اونجوری در حالت خواب اسیر عراقی ها بشه و برای بیدار کردنش به کنار تخت رفته و دیدم که بسیجی دلاور صمد محمدی یکی از بیسیم چی های گردان خودمان است که گلوله مسلسل هواپیما از سقف سنگر عبور کرده و درست به وسط پیشانی زیباش خورده و از آن طرف سرش در آمده است.
کد خبر: ۴۸۲۵۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 55 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: رزمنده زخمی گفت: آقا مهدی چی شد !! خواستم در آن وضعیت چیزی بهش نگم تا بیشتر از اون اذیت نشه، اما قادر به کنترل احساساتم نشده و بی اختیار بغضم ترکیده و باران چشام همه چیز را لو داد ، او هم شروع به گریه کرد و با لبخند نازی گفت: پس همسفر نازنینی دارم و بعد هم لبخند زنان چشاشو بست و شروع به گفتن شهادتین کرد و بلافاصله هم روح پاکش پرکشید.
کد خبر: ۴۸۲۵۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۷

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 54 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: دهها دستگاه آمبولانس، کنار دیواره رودخانه در حال سوختن بودند و اطرافشان هم مملو از پیکر های پاک شهدا و زخمی های بسیار بدحال و نیمه جانی بود که مظلومانه و ناله کنان، آخرین نفس های خود را می کشیدند، اوضاع بسیار عجیب و دلهره آوری بود، انگاری خاکستر مرگ و نیستی به منطقه پاشیده بودند و اثری از آدم زنده در آن باقی نمانده بود.
کد خبر: ۴۸۲۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۶

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 53 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: دیدیم که پیکر پاک و مطهرش همچنان کنار دیواره خندق است و متأسفانه به عقب منتقل نشده! تصمیم به بردنش گرفتیم، اما همینکه خواستم حرکت کنیم، عراقی ها به بالای خندق رسیده و داخل خندق را به گلوله و موشک بستند، دیگر چاره ای جز فرار و خارج شدن از خندق نداشتیم، برای همین هم با دیدگانی اشکبار و دنیایی از شرمندگی، بوسه ای به صورت زیبا و خاک آلوده برادر اسکندری زده و با هزاران آه و افسوس به راه خود ادامه دادیم .
کد خبر: ۴۸۲۵۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 52 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: پیكر مطهر و زخم خورده نعره شیر بی ادعای آذربایجان، سردار دل ها ، فرمانده خاکی و مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا ، مهندس مهدی باکری برای همیشه چون قطره‌ای به دریا پیوست.
کد خبر: ۴۸۲۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 51 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: غرق افکار پریشان و مضطرب بودم و عرض رودخانه را برای فرار احتمالی بررسی می‌کردم که ناگهان فریادهای بلند یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (س) در سیل بند طنین انداز شده و خبر مجروحیت برادر باکری همچون پتکی سنگین بر روح و جان خسته‌ام فرود آمد، اشک ریزان و سراسیمه خود را به انتهای سیل بند رسانبده و‌ دیدم که جسم نحیف و نیمه جانش در دست یاران گریان و حسین گویانش در حال انتقال به سمت قایق است.
کد خبر: ۴۸۲۵۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

نوید شاهد – گزارش تصویری مراسم تشییع پیکر شهید "حسین قاسمپور سجاسی" یکی از جانبازان 70 درصد شهرستان خدابنده منتشر می شود.
کد خبر: ۴۸۲۵۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - پوستر شهدای 11 تیرماه با هدف گرامیداشت یاد و خاطره سه هزار شهید گلگون کفن استان زنجان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۴۸۲۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - جانباز 70 درصد "حسین قاسمپور سجاسی" از رزمندگان شهرستان خدابنده، روز گذشته پس از تحمل 37 سال درد و رنج ناشی از جراحات جنگی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه فیلم مراسم تشییع پیکر این شهید مشاهده کنید.
کد خبر: ۴۸۲۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - جانباز 70 درصد "حسین قاسمپور سجاسی" از رزمندگان شهرستان خدابنده، پس از تحمل 37 سال درد و رنج ناشی از جراحات جنگی، روز گذشته به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
کد خبر: ۴۸۲۵۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 50 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: حالات روحانی و اعمال متهورانه آقا مهدی در آن لحظات آتش و خون خبر از دل بریدن از دنیا و پیوستن به یار می داد، او همچون پروانه‌ای عاشق از برای سوختن، جسم و جانش را در طبق اخلاص نهاده و با تمام وجود در پی گمشده خود يعقوب وار به دور شعله‌های سوزان شمع شهادت می‌گشت و از برای وصال و دیدار معشوق ازلی ثانيه شماری می‌کرد.
کد خبر: ۴۸۲۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۲

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 49 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: فرمانده لشگری در کنار رزمندگان خود، در خط اول نبرد، همچون رزمنده‌ای ساده و خاکی، مخلصانه و بی‌ادعا در حال پیکار و مقاومت بود، به راستی در کدامین روش‌ها و تاکتیک های نظامی ارتش های دنیا، می‌توان این همه از خود گذشتگی و فداکاری و شهامت را از فرماندهان رده بالای نظامی به تماشا نشست؟!
کد خبر: ۴۸۲۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۱

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 48 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: هلیکوپترها با اتمام مهمات، فضای منطقه را ترک کرده و خیالمان از پشت سر آسوده شد، سریع برخاسته و با جابجایی گونی ها، عقب سنگر را هم پوشانده و یواشکی مشغول تماشای میدان نبرد شدم و با چنان صحنه وحشتناکی مواجه شدم که عرق سرد بر پیشانیم نشست و از ترس مانند بید به خود لرزیدم ، دشمن زبون اینبار با تمام توان و قدرت از سه جهت سیل بند را مورد هجمه قرار داده بود.
کد خبر: ۴۸۲۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۰

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 47 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: فرمان آقا مهدی استراتژی بسیار عجیب و عملی خطرناک و در ظاهر غیر عقلانی و دیوانگی محض بود ، اما همگی خوب می دانستیم که شکستن خط مساوی با اسارت یا شهادت است.
کد خبر: ۴۸۲۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 46 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: فارغ از زمان و مکان محو تماشای رفتار و حرکات شجاعانه آقا مهدی بودم و داشتم از آن همه شیدایی و مردانگی کم نظیر و شاید بی نظیر فرمانده دل ها لذت می بردم که یکدفعه فریادهای بلند برادر باکری در فضا پیچید که آن نفربرها را بزنید ! آن نفربرها را بزنید !.
کد خبر: ۴۸۲۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان ی در قسمت 45 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: سردار میرزاعلی رستم خانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر را دیدم که به همراه بی سیم چی ها و تعدادی از یارانش از سمت بالای منطقه به سمت مان می آیند، شتابان دویده و جلوشان درآمده و به سردار رستم خانی گفتم: حاجی! این هم شد کار!؟ ما را می فرستید داخل روستا و پشت مان را بی خبر، خالی می کنید!؟ سردار که رفقاتی هم باهام داشت، دست نوازشی به سرم کشید و با خنده نازی گفت: عباس! تو هنوز زنده‌ای!؟
کد خبر: ۴۸۲۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۷