محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده‌های رملی" روایت می‌کند: لوله‌ی توپخانه‌ها به سمت نیروهای عراق در ایستگاه نورد برگردانده شد و اوّلین گلوله‌ی فسفر سفید آزمایشی پرتاب شد. زمانی که از جلو خبر رسید توپ به هدف خورده است، آتش انبوه را اجرا کردند. سرگرد احمدی دست میزد و میگفت: هورا... آجری جون یکی دیگه درکن! گلوله باران آن روز عراقی ها را زمین‌گیر کرد و نتوانستند جلوتر بیایند.

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، کتاب روی جاده‌های رملی به تدوین و نگارش پریسا کرمی و با مشارکت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان در 8 بخش و 3 فصل گردآوری شده است.

 

چاپ نخست این کتاب با موضوع جنگ ایران و عراق در سال 1392 روانه بازار می‌شود.

 

در برش 42 کتاب "روی جاده های رملی" می خوانیم؛

 

یاد پانزدهم مهر ماه 1359 افتادم که چند تعمیرکار رده ی چهار  به قرارگاه تیپ آمدند. من به آنجا رفتم تا یکی از آنها را به گردان خودمان ببرم. آن روز خودم را به قرارگاه تیپ معرفی کردم و به فرمانده تیپ احترام نظامی گذاشتم. فرمانده تیپ گفت: اومدی دنبال تعمیر کار؟

آزادباش ایستادم و گفتم: سرهنگ صفوی سلام گرم رسوندن و گفتن دنبال موردی که سفارش دادن بیام.

سرش را تکان داد.

- حتماً، کی از تو بهتر؟

فرمانده، سنگر فرماندهی را نشان داد که داخل بروم. با فرمانده هم قدم شدم و گفتم: این روزها منطقه کمی آرام شده.

فرمانده سرش را تکان داد.

- مگه خبر نداری عراق تا کجا اومده؟

پابه پا شدم. کفش هایم را کندم. فرمانده پای بی سیم نشست و توی فکر رفت.

- دشمن هنوز به ایستگاه نورد نرسیده، باید جلوش رو بگیریم.

تسبیح را در جیبش گذاشت.

- از قرارگاه لشکر درخواست کردن که توپخونه ی 175 میلیمتری مستقر توی منطقه، لوله های خود رو برگردونن و عراقی هایی که به ایستگاه نورد در پانزده کیلومتری اهواز رسیدن رو، زیر آتش بگیرن.

لبخند زد و زیر لب گفت: خیلی خوبه که توپخونه های ما بیشتر از پنجاه کیلومتر رو میزنن.

بی سیم را برداشت و با سرگرد آجری تماس گرفت. صدای خش خش توی گوشی پیچید.

- از بابا بزرگ به آجر، سر لوله ی توپخونه 175 میلیمتری رو به سمت ایستگاه نورد برگردونین.

لوله ی توپخانه ها به سمت نیروهای عراق در ایستگاه نورد برگردانده شد و اوّلین گلوله ی فسفر سفید آزمایشی پرتاب شد. زمانی که از جلو خبر رسید توپ به هدف خورده  است، آتش انبوه را اجرا کردند. سرگرد احمدی دست میزد و میگفت: هورا... آجری جون یکی دیگه درکن!

گلوله باران آن روز عراقی ها را زمین گیر کرد و نتوانستند جلوتر بیایند.

 

همزمان با تک و پاتکهای ما در تپه های الله اکبر، خبر میرسید نیروی زمینی، نیروی هوایی و هوانیروز در مناطق، عملیاتهای مختلفی را با موفقیت انجام داده اند. عراق که از شکست های پی درپی خود ترسیده بود، برای استحکام موضع خود، موانع سدکننده مثل سیم خاردار و مین گذاری روی زمین را انجام داد. در حالی که نیروهای ایرانی هیچ وقت از موانع سدکننده مانند میدان مین استفاده نکردند؛ زیرا باور داشتیم که یکجا نخواهیم ماند و با پیشروی عراق را از کشورمان خارج خواهیم کرد.

عراقاحساس میکرد شکست خواهد خورد، بنابراین هیئت های صلح و نمایندگان سازمان ملل را به ایران فرستاد. پس از عملیات الله اکبر چند ماه رکود نسبی در منطقه الله اکبر برقرار شد. گاهی مبادله ی آتش برای هوشیاری ارتش ایران و عراق انجام میشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده