کریم احدی پدر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: یکی از همسایه ها یک روز به من گفت؛ من از ذکر مصیبت مداح گریه‌ام نگرفت. وقتی حمید رو دیدم که زانوی غم بغل گرفته و به پهنای صورتش اشک می‌ریزه، اون‌قدر تحت تاثیر قرار گرفتم که از خودم خجالت کشیدم و گریه‌ام گرفت.

 

به گزارش نوید شاهد از زنجان، کتاب «چشم‌هایش می‌خندید» خاطرات شهید "حمید احدی" است که در سال 98 به همت حوزه هنری زنجان چاپ و منتشر شد.

 

خاطرات سردار شهید "حمید احدی" به قلم مریم بیات‌تبار، توسط انتشارات هزاره ققنوس چاپ و وارد بازار نشر شد.

 

شهید حمید احدی فرمانده خط‌‌شکن گردان حضرت امام‌سجاد (ع) لشکر ۳۱ عاشورا، متولد ۱۳۴۱ در زنجان بود که اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله عراق به شهادت رسید.

 

 

 در بُرش 36 کتاب "چشمهایش می خندید" می خوانیم:

 

روضه که تمام شد، سریع بلند شدم تا قبل از پراکنده شدن جمعیّت، از مسجد خارج شوم. به یکی دوتا از مشتری‌ها سپرده بودم که بعد از نماز برای تحویل گرفتن نفت بیایند.

به خاطر ماه محرّم مسجد شلوغ بود و عزاداری‌ها طول می‌کشید. داشتم از در خارج می‌شدم که یکی از همسایه‌ها صدایم کرد. احوال‌پرسی کرد و گفت:

- حاج‌آقا! قدر پسرتون حمید رو بدونید. ماشاءا... هم مؤدب و سر به زیره، هم خیلی باصفا عزاداری می‌کنه!

گفتم: «این نظر لطف شماست. خوش‌حالم که این رو می‌شنوم.»

دانه‌های تسبیح را تندتند می‌گرداند.

- من از ذکر مصیبت مداح گریه‌ام نگرفت. وقتی حمید رو دیدم که زانوی غم بغل گرفته و به پهنای صورتش اشک می‌ریزه، اون‌قدر تحت تاثیر قرار گرفتم که از خودم خجالت کشیدم و گریه‌ام گرفت.

این‌ها را گفت و رفت. با این‌که بارها تعریف پسرهایم را از دوست و آشنا شنیده بودم. باز هم احساس غرور و افتخار کردم و زیرلب خدا را شکر گفتم.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده