بُرش 35 از کتاب "چشمهایش میخندید"/ همه به جوابش خندیدیم
به گزارش نوید شاهد از زنجان، کتاب «چشمهایش میخندید» خاطرات شهید "حمید احدی" است که در سال 98 به همت حوزه هنری زنجان چاپ و منتشر شد.
خاطرات سردار شهید "حمید احدی" به قلم مریم بیاتتبار، توسط انتشارات هزاره ققنوس چاپ و وارد بازار نشر شد.
شهید حمید احدی فرمانده خطشکن گردان حضرت امامسجاد (ع) لشکر ۳۱ عاشورا، متولد ۱۳۴۱ در زنجان بود که اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله عراق به شهادت رسید.
در بُرش 35 کتاب "چشمهایش می خندید" می خوانیم:
بعد از نامزدی من، مامان خانوادهی مرتضی را شام دعوت کرد. خواهر شوهرهایم از تهران آمده بودند. من و حمید داشتیم از آنها پذیرایی میکردیم. من بشقابها را گذاشتم و حمید شیرینی گرفت. خواهر شوهرم موقع برداشتن شیرینی گفت: «حمید خان! شیرینی مرتضی رو خوردیم. این دفعه وقتی از منطقه برگشتی، میخوایم بیایم عروسی تو.»
با شناختی که از حمید داشتم. فکر میکردم سرش را پایین میاندازد و جوابی نمیدهد. امّا در کمال تعجّب دیدم، بلند و با ذوق گفت: «ایشاا... حکمت خاله! ایشاا...!»
همه به جوابش خندیدیم.