شهید "دارایی" هميشه با وضو بود
به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید فرید دارایی بیست و هشتم بهمن ۱۳۴۱، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش مرتضی قلی، در سازمان آموزش و پرورش کار می کرد و مادرش بدری نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. شانزدهم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در مزار بالای زادگاهش به خاک سپردند.
پدر شهيد فرزندش را اين چنين توصیف میکند:
فريد سومين و آخرين فرزند خانواده در 28 بهمن سال چهل و يك در يكي از شبهاي ماه مبارك رمضان به دنيا آمد. بچهاي بود كاملاً طبيعي، سالم، باهوش و با استعداد.
دوره ابتدايي را در دبستان دكتر خانعلي و راهنمايي را در مدرسه كوروش كبير (چمران- رضايي كلج فعلی) و دبيرستان را در دبيرستان شريعتي و اميركبير و از اول سال تحصيلي 62 در كلاس سوم نظري دبيرستان شبانه منتظري مشغول تحصيل بود.
از 15 سالگي فرايض ديني خود را با علاقه تمام انجام ميداد و اولين مبلغ ديني وي كه او را وادار و علاقمند به دين و اسلام كرد معلمش آقاي خسروي بود كه خدايش سلامت و موفق کند و بعد از انقلاب نيز اين روشنايي در مغز او بيشتر شد و اغلب روزها را روزه دار بود و روز به روز به انقلاب و اسلام و رهبر عالي قدرش علاقمندتر شده و رفته رفته خود را در برابر آن مسئول و متعهد احساس ميكرد تا اينكه فعاليت خود را در نهضت كه هر چند در اول خيلي ناچيز بود شروع كرد و به تدريج تمام اوقات بيكاري و چند شب را در هفته وقف فعاليت و نگهباني هاي شبانه کرد.
او در سالهاي 61 و 62 كمتر در خانه پيدا میشد. اكثراً در نهضت و در مسجد و در خانه شهدا بود و مدتي هم به جاي يكي از دوستانش كه به جبهه رفته بود مشغول تدريس در يكي از كلاسهاي نهضت سوادآموزي بود. تا اواخر آبان 62 که در نهضت سواد آموزی استخدام شد و تمام فعاليتهايش فی سبيل الله بود و تمام روز و گاهي شبها هم در آن جا مشغول فعاليت بود و به درس كمتر ميرسيد.
بعد از شروع جنگ تحميلي بارها از ما خواسته بود كه اجازه بدهيم به جبهه برود اما به علت گرفتاريهاي خانوادگي و اينكه برادرش نيز به شغل شريف پاسداري در جبههها مشغول بود موافقت نمي كرديم تا اينكه در اواخر آذر سال 62 در اين مورد بيشتر اصرار ورزيد و ما نيز در اين موقعيت خود را مسئول ميديديم و با خواسته او موافقت نکرده و در روز شنبه چهارم ديماه 62 او را به همراه ساير جوانان مبارز و حق جوي به جبهه اعزام داشتيم.
او با روي گشاده و با قلبي پر از عشق و ايمان به خداوند و امام بزرگوار و ميهن پاي در اين راه گذاشت و با تبسم هميشگي كه بر لب داشت از خانواده خداحافظي كرد و رهسپار جبهه ها شد. بعد از يك ماه و نيم به مرخصي آمد و در عرض يك هفته به ديدن تمام فاميلها و دوستان و آشنايان رفت و از همه حلاليت طلبيد و در 27 بهمن دوباره راهي جبهه جنوب شد.
فريد به تصديق تمام دوستان و آشنايانش جواني بود خداشناس، بسيار متواضع، خوشرو و خندهرو. نماز روزانه و نماز جمعههايش قطع نميشد. هميشه با وضو بود. او عاشق امام عزيزش بود و به رهبر عالي قدرش عشق ميورزيد تمام فرمايشات او را به جان دل ميخريد و به سخنرانيهاي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي بيش از حد علاقمند بود و آن ها را ضبط ميكرد و كتابهاي شهيد مطهري و شهيد دستغيب را مطالعه ميكرد در خانه با همه مهربان بود و به افراد پير و مستضعف بسيار محبت و كمك ميكرد.
همچنان كه مادربزرگش نتوانست فقدان او را در خانه تحمل كند و 9 روز بعد از شهادت فريد فوت كرد.
اگر چه فريد در مقابل شهداي اسلام ناقابل بود اما بهترين فرد اين خانواده بود كه در راه اسلام و دين و قرآن خود را فدا كرد ما به وجودش افتخار ميكنيم و به راهي كه رفته است سر تعظيم فرود ميآوريم و از خدا ميخواهيم كه اين قرباني را از خانواده ما بپذيرد و با شهداي كربلا محشور فرمايد. انشاءا...
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان