خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 23 "نبرد غیرت و فولاد"
به گزارش نوید شاهد زنجان، "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت بیستوسوم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر روایت میکند:
قشون دشمن بعد از فروپاشی و فرار، دوباره آرایش و ساماندهی یافته و حمله دیگری را به سمت کانال آغاز میکند و خیلی هم طول نمیکشد که به نزدیکی خاکریز رسیده و تانکها با مسلسل و توپ شروع به زدن سنگرها میکنند. در این زمان چند هلیکوپتر عراقی هم بالای سر خط ظاهر شده و با دقت از آسمان شروع به زدن سنگرهای داخل کانال می کنند، رگبار مسلسل و گلوله توپ تانکها از سمت مقابل می آمد و اکثریت هم به دیواره و تاج خاکریز خورده و آسیب چندانی به سنگرهای داخل کانال نمی رساند، اما مسلسل و توپ و راکت هلیکوپترها درست داخل کانال و بعضاً داخل سنگرها را می زدند و گهگاه خسارات شدید جانی هم برجای می گذاشتند، هلیکوپترها که خیالشان از بابت نبود پدافند هوایی راحت بود، تا آنجا که می توانستند خود را به خط نزدیک می کردند و از فراز آسمان با دقت شروع به زدن سنگرهای فعال داخل کانال می کردند و رزمندگان هم با شلیک موشک و رگبار گلوله به فرار شان مجبور می کردند .
پدافند هوایی
آتش گسترده و پرحجم ادوات سنگين و سبک عراقی ها مستقيم به روی کانال و مواضع داخل آن هدايت مي شد و در هر لحظه صدها گلوله توپ و خمپاره و موشک و راکت به اطرافمان اصابت کرده و ترکش های ريز و درشت شان همچون نقل و نبات به روی سنگرهايمان می ريخت ، گرد و خاک و دود باروت، آتش و خاکستر سرتاسر خط را فرا گرفته و باعث تشکیل ابری تيره و تاريک بر فراز کانال شد. ناگهان هواپيماهای شکاری و بمب افکن دشمن نیز وارد نبرد شده و از چند جهت مختلف به خط نزدیک و شروع به بمباران و موشک باران کانال کردند، نبود پدافند هوایی باعث فعالیت شدید نیروی هوایی دشمن شده و هرچند دقيقه يکبار هواپیماها در گروه های چند تایی برفراز منطقه ظاهر و از ارتفاعی بسيار پایين بمب های خود را روی مواضع دفاعی رزمندگان فرو می ریختند و در عين حال هم با شليک راکت و موشک و رگبار مسلسل داخل کانال ها را می زدند.
سايه مرگ
اوضاع داخل کانال به حدی آتشی و خراب است که هیچ کس بالای خاکریز و بیرون سنگرها دیده نمی شود و همه در میان گونی های پر از خاک سنگرها قایم شده و خود را از سیل ویرانگر تیر و ترکش ها دور نگه داشته اند ، واقعا نمی شود و نمی توانم به راحتی گوشه ای از آن جهنم آتشين و سوزان را ترسيم و تشريح کنم و فقط اين را بگويم که در لحظه به لحظه آن دقايق خون و آتش آدمی چندين بار مي مرد و زنده مي شد و در حقيقت سايه مرگ اين پديده وحشتناک عالم خلقت را برای دفعات مکرر با تمامی وجود احساس کرده و عرق سرد رعب و وحشت بر پيشانی آدم می نشست.
دشمن زبون و بزدل با اينکه از کمی نفرات و محدود بودن تجهيزات و مهمات ما به خوبی مطلع بود. جرأت نزديک شدن به خاکریز را نداشت و با آن همه تانک و نیروی پیاده و کماندوی دوره دیده وسط میدان ایستاده و فقط از زمین و هوا آتش بر روی خط پدافندی می ريخت .
نبرد غیرت و فولاد
دشمن بعد از کوبیدن همه جانبه کانال، قشون عظیم خود را به حرکت در آورده و تانک ها غرش کنان و سریع به سمت خط حمله ور شدند ، تانکهای تی ۷۲ باز هم در جلو ستون حرکت می کردند و بقیه تانکها و نفربرها و نیروهای پیاده و کماندو هم پشت سرشان می آمدند ، با رسیدن قشون دشمن به تیررس ، فرمان آتش صادر و دوباره نبرد غیرت و فولاد آغاز شد و رزمندگان دلاور از هر سمت و سوی خاکریز شروع به تیراندازی و شلیک موشک کردند .
رگبار مسلسل صدها تانک و تیراندازی مدام هزاران نیروی پیاده ، اجازه هدف گیری دقیق را نمی دادند و فقط مثل فنر از جا کنده شده و سریع موشکی سمت شأن شلیک و بی درنگ جا عوض کرده و در گوشه ای دیگر به کارم ادامه می دادم ، موشک ها در حال اتمام بود و باید برای ادامه نبرد موشک تهیه می کردم ، در فکر موشک بودم که برادر حسن محمدی نیم خیز و نفس زنان با چند گونی موشک رسید و غرغرکنان گونی ها را کنار سنگرم گذاشت ، بقدری غرق نبرد بودم که بی توجه به اطراف ، پشت سرهم تغییر موضع داده و با ذکر مبارک #سبحان_الله موشک ها را یکی پس از دیگری سمت قشون دشمن شليک می کردم ، باز گوش هايم سنگين شده و یکسره سوت می کشند و هيچ صدائی را نمی شنویدم ، در حال شلیک موشک بودم که نمی دانم چطور شد که یکدفعه برادر محمدی از پشت عقبه آر پی جی سر درآورد و آتش عقبه کل هیکل شو گرفت و حسابی سرخ و سیاهش کرد ، شروع کرد به داد و فریاد و آخ و ناله و بعد هم ادای موجی ها را درآورد و توسط امدادگران به عقبه منتقل شد .
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان