مردی که با سردار دلها سر داد
به گزارش نوید شاهد از زنجان، زنگ تلفن که به صدا درمیآید، بند دلم پاره میشود. آخر، مصاحبه با کسی که داغ برادر دیده بسیار سخت است. وقتی صدای باابهت، پرشهامت و غرورانگیز سجاد طارمی، برادر شهید هادی طارمی را از آن سوی تلفن میشنوم، این همه عظمت و ایستادگی، دلم را برای ادامه مصاحبه قرص میکند. شروع به صحبت میکنم. از برادرش میپرسم و او از برادرش میگوید، برادری که حالا افتخارشان شده است و در کنار سردار شهیدش، یک ایران عزادار اویند.
برادر شهید از خانوادهاش میگوید، خانوادهای که هشت فرزند پسر و سه دختر دارد و از جواد، برادری که چراغ شهادت و شهادتطلبی را در خانواده روشن کرده است. او از مادری میگوید که ۱۱ سال چشم به راه فرزندی شد که به جزیره مجنون رفت و استخوانهایش را برایش به یادگار آوردند تا مرهمی باشد بر دل پردرد مادر. برادر شهید طارمی، بازگشت پیکر جواد، برادر مفقودالاثرش را منشاء تحولات روحی در هادی عنوان کرده و میافزاید: از وقتی که پیکر مطهر جواد بعد از یازده سال به کشور بازگشت، هادی دیگر آن هادی سابق نبود. گویا او نیز مانند برادرم به دنبال شهادت بود و برای رسیدن به این هدف، خدمت در سپاه قدس را برگزید.
سجاد از هانیه و محیا یادگارهای هادی که گویا آنها را نیز برای رفتن خود آماده کرده بود میگوید؛ از خواهری که حالا در نبود پدر، احساس مسئولیت کرده و حواسش به خواهر چهار سالهای است که هنوز نمیداند پدرش آسمانی شده است. صحبت که به عشق فرزند به پدر و مادر میکشد، سجاد به حال هادی غبطه میخورد و ادامه میدهد: کسی نیست که والدینش را دوست نداشته باشد اما شاید برای برخی از ما ابراز علاقه به آنها سخت باشد، اما هادی عاشقانه بر دست پدر و مادر بوسه میزد و با زیباترین کلمات آنها را در آغوش می کشید، عشقبازی که به نوعی در خانواده ما بیمانند بود.
وقتی حرف از سردار سلیمانی به میان میآید، سجاد به اولین دیدار خود با سردار که ابهت مردانه و خاکی بودنش او را مجذوب خود کرده بود، اشاره کرده و عنوان میکند: هادی در بسیاری از ماموریتها همراه سردار سلیمانی بود و به این همراهی افتخار میکرد. برادر شهید طارمی دفترچه خاطرات ذهن خود را ورق زده و به ۴۰ روز پیش بازمیگردد، روزی که همه اعضای خانواده دور هم جمع شده بودند و پدر از شهادت میگفت و هادی غرق سکوت و تفکر بود و گویی برای رسیدن زمانش لحظهشماری میکرد و حالا برادر، معنی این سکوت و آن نگاه را فهمیده است.
به سختترین بخش مصاحبه میرسم، جایی که باید از برادر داغدیده در مورد لحظه شنیدن خبر شهادت برادر بپرسم. بغض راه گلویم را بسته است اما آرامش برادر، عجیب آرامش میدهد؛ میپرسم از لحظه باخبر شدن خبر شهادت هادی برایمان بگو. او حالا با صلابت و با صدایی که پر از افتخار است، ادامه میدهد: روزی که این خبر از صدا و سیما اعلام شد، پدرم در ابهر بود و از طریق رسانهها از موضوع مطلع شده بود؛ هر چند که هیچ خبری از شهادت هادی به ما نداده بودند اما با توجه به همراهی برادرم با سردار تقریباً همه ما آماده شنیدن این خبر بودیم.
مادر که باشی، عشق به فرزند معنای دیگری به زندگیت میبخشد و سخت است پرسیدن از حال مادری که جوانش پرپر شده است؛ آن هم مادری که دومین دسته گلش را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است. سجاد طارمی حال مادر را چنین بیان میکند: مادرم همیشه وقتی هادی به ماموریت میرفت نگرانش بود که این بار این نگرانی به اوج خود رسیده بود. میگوید: همه کار کردم تا خبر شهادت برادرم را پدرم به مادرم بدهد، مادری که پس از شنیدن خبر شهادت هادی، حالا دلواپس این است تیر به کجای بدن جگر گوشهاش خورده است.
برادر شهید به لحظه ورود پدر به خانه نیز اشاره کرده و می افزاید: شاید قابل باور نباشد که کوه هم در برابر صبر پدرم در آن لحظه کم میآورد؛ پدری شاکر به درگاه خداوند که بزرگترین افتخارش این است که امانت خداوند را به بهترین شکل ممکن پس داده است.
آنقدر غرق صحبتهای شیرین و پر از آرامش برادر شهید شدهام که گذر ثانیهها از دستم در رفته است. به خودم جرات میدهم که این بار پای درد دلش بنشینم، دردی که رنج اکثر خانوادههای شهدا است و این رنج چیزی نیست جز تصورات غلطی که عدهای از شهید و خانواده شهدا دارند. برادر شهید طارمی در این زمینه نیز تاکید میکند: وقتی برخی آرامش من و خانوادهام را میبینند، تصور میکنند که این خویشتنداری و آرامش از جایی به ما دستور داده شده است، در حالی که این آرامش را خداوند به برکت خون شهیدانمان در دلمان نهاده است.
برادر شهید طارمی میافزاید: هیچ چیزی سختتر از داغ عزیز برای انسان نیست، ولی دردآورتر از آن، این است که عدهای فکر کنند ما خون عزیزانمان را معامله کردهایم؛ آخر مگر میشود عزیزترین شخص زندگیت را با دنیا معامله کنی؟ وی از تعریفهای هادی درباره سردار نیز سخن به میان آورده و یادآور میشود: سردار سلیمانی کسی است که دشمنان نتوانستند او را در جبههها شهید کنند و دست به ترور ایشان زدند که این ترور بر عزت و عظمت ایشان افزود و اراده ملت ایران و ملتهای آزادیخواه جهان را بر ادامه راه مقاومت دو چندان کرد. طارمی تاکید میکند: درد سردار سلیمانی و کسانی که مانند ایشان به شهادت رسیدند، درد بشریت بود و به همین علت است که برای همیشه در ذهن تاریخ خواهند ماند.
مصاحبهام که تمام میشود به خود میبالم، حس غرور در رگهایم موج میزند و سرافرازانه فریاد برمیآورم که سرزمین من خالی از سردار سلیمانیها و شهید طارمیها نخواهد بود. خوشحالم از اینکه فرق من با تروریستهای حامی حقوق بشر این است که پدرانمان شجاعت را برای ما به یادگار گذاشتهاند.
تلویزیون در حال پخش تصاویر سردار و همرزمانش است و صفحات فضای مجازی پر شده از عکس ایشان. چشمم که به آنها میافتد آرام زیر لب زمزمه میکنم زندگیت را ایثار کردی و رفتی، از تو تنها لکهای از نور بر جا مانده است؛ صندوقچه عمرت را با گنجینهای پربهاتر معامله کردی و من به یاد تکهتکه شدنت و به یاد همه رنجها و دردهایت به سوگ مینشینم و تو از آن دوردستها به من و دنیای کوچکم، به احساس و اندیشهام میخندی.
هرکدام از شما عرشیان در آسمان چون ستارهای سوسو میزنید و راه ما زمینیان، از نور شما روشن میشود؛ تو همیشه زندهای، ای شهید و ما زندگانی مرده بیش نیستیم.
منبع:ایسنا
انتهای پیام