با اصرار زیاد و به واسطه یکی از پاسداران فامیل بدون اطلاع خانواده به جبهه اعزام شد و بخاطر قدرت بدنی و ورزشکار بودن مسئولیت آرپی جی زنی گروهان را به عهده گرفت.


به گزارش نوید شاهد از زنجان،شهید ناصر فیروزی فرزند محرمعلی چهاردهم فروردین سال 1350 در محله خزانه (شهید بخارایی)محله ای در جنوب تهران در خانه ای که سه خانوار در آن زندگی می کردند (پدر بزرگ و ماد بزرگ) و خانواده دایی که از فعالان و مبارزان قبل از انقلاب و عضو سپاه پاسداران از اوایل انقلاب بود دوران طفولیت را سپری کرد.

هم زیستی دایی ایشان با خانواده شهید از همان کودکی تاثیر بسزایی در تربیت تفکرات انقلابی و مذهبی او داشت بطوریکه از همان دوران کودکی با انواع سلاح کمری و ژ3 آشنایی داشت.

دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی را در تهران در شرایطی که حملات هوایی دشمن بعثی هر شب خواب را از چشمان می برد سپری کرد.

تنها تفریح او در اوقات فراغت ورزش و تمرین در باشگاه کشتی بود و علاقه شدیدی به این ورزش داشت و در مدتی که پدر خانواده به مناطق جنگی اعزام شد سرپرستی خانواده را بعنوان فرزند ارشد عهده دار بود.

در خرداد ماه سال 1366 و اتمام سال تحصیل سوم راهنمایی به همراه چندین تن از بچه های محل و همکلاسیها (که بعدها یکی از همان دوستان و همسایه بنام شهید مهدی مهرعلی به فیض شهادت رسید)جهت ثبت نام و اعزام به جبهه های حق علیه باطل به مسجد محل مراجعه کردند. که به علت کم سن و سال بودن از ثبت نام او ممانعت بعمل می آوردند.

سپس به بهانه گذراندن تعطیلات تابستانی کنار فامیل پدری به شهرستان ابهر (روستای اردجین) عزیمت کرد.

همانجا با اصرار زیاد و واسطه کردن یکی از پاسداران فامیل (برادر ابوالحسن احمدی و شهید گرانقدر حسن رضا فیروزی) بدون اطلاع به خانواده ثبت نام و به جبهه اعزام شد و بخاطر تناسب و قدرت بدنی و ورزشکار بودن مسئولیت آرپی جی زنی گروهان را به عهده گرفت.

همان سال در اواخر تعطیلات به منزل مراجعه کرد و بعد از چند روز خانواده متوجه شدند که از ناحیه ساعد دست مجروح شده و مدتی در بیمارستان شهر تبریز بستری بوده تا مدتها اصرار داشت این قضیه بگوش مادرش نرسد و او را ناراحت نکند.

او در جواب اصرار خانواده به ادامه تحصیل گفته بود "هر کسی به جبهه برود و حال و هوای رزمندگان را ببیند دیگر آرام و قرار ندارد و در خانه ماندن و بی تفاوتی را نمی تواند تحمل کند".

او دوباره عازم جبهه شد پس از مهاجرت خانواده شهید به شهرستان خرمدره در تیر ماه 67 طی تماس مکرر و ارسال نامه از ایشان درخواست شد برای مراسم عقد کنان خواهرش به مرخصی بیاید که ممانعت کرد و حتی وقتی پدر شهید برای آوردن ایشان به منطقه رفت او گفت: "زمان آزمایش و امتحان الهی نزدیک است" و اشاره به سمت کوههای اسلام آباد غرب نموده و می گوید: "دشمن در پشت آن کوهها منتظر یک لحظه غفلت ماست و شما بروید و به مبارکی مراسم خود را اجرا نمائید.

این شهید معزز چند روز بعد به آرزوی خویش می رسد و در نبردی جوانمردانه در عملیات پیروزمندانه و دشمن شکن مرصاد در سن 17 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

(( روحش شاد و راهش پر رهرو باد ))

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده