شهید علی رضا حمزه: بكوشيم آمریکا؛ نفس اماره را نابود كنيم
به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید علی رضا حمزه دوازدهم فروردین ۱۳۴۹، در روستای نصیرآباد از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین، کارگر کارخانه بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر خیاطی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نهم اردیبهشت ۱۳۶۵، با سمت تیربارچی در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در مزار پایین زادگاهش به خاک سپردند.
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (بقره 218)
آنانيكه ايمان آوردند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند، اينان اميدوار و منتظر رحمت خداباشند كه خدا بر آنها بخشاينده و مهربان است
اى خداى مهربان تو خود مى دانى كه براى چه اين راه را انتخاب كردم و در اين راه از هيچ كوششى دست نخواهم برداشت تو آگاهى كه من با شناخت و آگاهى و رهنمودهاى امام امت (ولايت فقيه) و نايب الامام به ميدان نبرد و جنگ حق عليه باطل شتافتم و به خاطر تحكيم اسلام محمدى و تداوم انقلاب اسلامى و خط اسلام اصيل و خط امام كه همانا خط صراط المستقيم است به جهاد فى سبيل الله روانه شدم تا پرچم اسلام بر بزرگترين قله اين جهان برافراشته شود گرچه خونم به زمين ريخته شود چون اين خون در مقابل اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد.
اى خداى عزيز تو شاهد باش اين حقير به خاطر حفظ اسلام و قرآنت به ميدان جهاد و نبرد شتافتم.
إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ (توبه 111)
اى خوشا با فرق خونين در لقاى يار رفتن
سرجدا پيكر جدا در محضر دادار رفتن
اى جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد. اى جوانان مبادا در غفلت بميريد كه على در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در حال بى تفاوتى بميريد كه على اكبر حسين در راه حسين (ع) و با هدف شهيد شد.
اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا نمى توانيد جواب زينب را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود.
همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه هاى نبرد بفرستيد و حتى جسد او را هم تحويل نگيريد زيرا مادر وهب فرمود سرى را كه در راه خدا داده ام پس نمى گيرم.
پدرم و مادر مهربانم من اين وصيت نامه را قبل از اين كه به شهادت برسم نوشتهام و اميدوارم كه با يك پيروزى كامل يا جزئى براى خدا و اسلام و قرآن جان بى ارزشم را به الله آفريننده خود تسليم نمايم. اميدوارم كه براى شما يك فرزند نيكو و صالح بوده باشم.
از شما مى خواهم پس از شهادتم هيچ گونه گريه و زارى نكنيد بلكه خوشحال باشيد زيرا من پيروز شدم و به آرزوى خود رسيدم و اميدوارم برادرم و دوستانم بعد از من بتوانند با پايدارى مرز و بوم اين كشور اسلامى را از دست دشمنان پليد و كافر پاك گردانند.
پدرم و مادرم هر موقع به ياد من افتاديد و خواستيد گريه كنيد و يا اينكه بر سر قبر من بياييد آن لحظه به ياد كربلاى حسين (ع) باشيد كه در آن زمان با كافران و ستمگران براى پابرجا ماندن اسلام و آزادى تمام مسلمانان از زير سلطه يزيد جنايتكار جانى چگونه جان خود و فرزندان عزيزشان دو دستى تقديم حق تعالى كردند.
مادر جان مگر على اكبر و قاسم و فرزند شش ماهه اش در عاشورا در كربلاى امام حسين شهيد نشدند و مگر حضرت عباس دو دستش را از تن جدا نكردند پس من كه از آن بيشتر نيستم بلكه يك بنده گناهكار بيش نبودم و اگر سالها عبادت و گريه و زارى در مقابل خدا مىكردم شايد نمى توانستم تمام گناهانم را جبران كنم ولى انسانى كه به فيض شهادت مى رسد تمام گناهانش پاك مى شود.
ضمنا پيام من به پدرم و مادر گراميم اين است كه در هر جا صبور بوده و خدا را شكر كنيد كه چنين افتخارى نصيب شما شده است.
برادرم و خواهران عزيزم شما ادامه دهندگان راستين راه شهيدان باشيد و فقط به اين بيانديشيد كه اين دنيا فانى است و آخرتى بدون پايان در پيش است.
دوستان مهربانم مطمئن هستم كه شما راه شهيدان را دنبال خواهيد كرد و فقط يك چيزى را به شما مى گويم كه نفس اماره را نابود كنيد تا بر درون خويش راه يابيد و مى توانم بگويم كه آمريكا نوع تكامل يافته نفس اماره است كه امام او را شيطان بزرگ خوانده است پس بكوشيم كه نفس اماره را نابود كنيم و در جهت تكامل به سوى الله پيش رويم و در اين راه امام و روحانيت مبارز و متعهد را راهنماى خويش قرار دهيم.
والسلام
خداوندا مرا با شهداى كربلا محشور بفرما.
و من از خانوادهام و از دوستان آشنايان مى خواهم كه مرا ببخشند.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
جنگ جنگ تا پيروزى
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان