فاتحان خرمشهر/ قسمت سوم
در قسمت سوم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) می خوانیم: درگیریها رفته رفته به قدری نزدیک و تن به تن شد و به شکلی درآمد که آدم‌ها و تانک‌ها قاطی هم شدیم، حدود ۲۰۰ تانک دشمن خوابشان آشفته شده و همگی به سوی مان تیر مستقیم می‌‎زدند.

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، سردار سرتیپ محمدتقی اوصانلو فرمانده دلاور قرارگاه حمزه سیدالشهداء شمال غرب کشور در قسمت سوم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس (آزادی خرمشهر) روایت می کند:

 

... شانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ برای آغاز مرحله دوم عملیات حرکت کردیم. باید تا دژ مرزی پیش می رفتیم. اما به جای اینکه از جاده اهواز_خرمشهر با دشمن وارد نبرد شده و گام به گام جلو برویم از ایستگاه حسینیه که در مرحله اول عملیات آزاد شده بود وارد عمل شدیم. باید حدود ۲۰ کیلومتری می رفتیم و به دژ مرزی ایران می رسیدیم. سپس وارد خاک عراق شده و نیروهای دشمن را که به طرف ایران پدافند کرده بودند را دور زده و به محاصره در می آوردیم.

 

مسیر حرکت ما از شمال غرب به سمت جنوب بود. یعنی به جای اینکه از خاک خودمان حمله را شروع کنیم، می رفتیم از خاک دشمن و از پشت سر آنها را محاصره می کردیم. تیپ ۲۷ محمد رسول(ص) به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و تیپ ۱۴ امام حسین (ع) به فرماندهی سردار شهید حاج حسین خرازی هم از جنوب به شمال نفوذ می کردند و در دژ مرزی با همدیگر الحاق کرده و محاصره دشمن را کامل می کردند.

 

ارتباط بی سیم فقط با فرمانده گردان داشتیم. زیر بارانی از گلوله توپ و خمپاره حرکت را آغاز کرده و حوالی ساعت ۱۰ شب وارد خاک عراق شده و بعد از حدود بیست دقیقه‌ پیشروی با نیروهای دشمن درگیر شدیم ؛ آن هم نه با نیروهای پیاده و تکاوری که در خطوط پدافندی مستقر بودند ، بلکه با نیروها و خدمه یگان های زرهی ، خدمه پدافند هوایی ها ، خدمه توپخانه ها و نیروهای ستادی دشمن که در قرارگاه فرماندهی دشمن مستقر بودند . عراقی ها که اصلاً تصورش را هم نمی کردند که ۳۰ کیلومتری پیشروی کرده و از پشت سرشان سر در آورده باشیم ، حسابی غافلگیر شده بودند .

 

درگیریها رفته رفته بقدری نزدیک و تن به تن شد که به شکلی درآمد که آدم ها و تانک ها قاطی هم شدیم .حدود ۲۰۰ تانک دشمن خوابشان آشفته شده و همگی به سوی مان تیر مستقیم می زدند. کم کم خود را در محاصره تانک های دشمن دیده و بدلیل آتش شدید و فشار زیاد آنها مجبور شدیم که عقب‌نشینی کنیم،حدود صدمتری عقب کشیده و در پشت خاکریزی پناه گرفته و مشغول تبادل آتش با تانک ها شدیم . چشم چشم را نمی دید و همه جا را دود و آتش فراگرفته و تیر و ترکش مثل باران بر سرمان می ریخت . پشت خاکریز تا حدی از تیرهای مستقیم تانک ها در امان بودیم. با برادران حسن آندی و کریم بیات چند دقیقه ای مشورت کرده و قرار بر آن شد که با یک هجوم آنی و استشهادی تانک ها را غافلگیر و فرصت عکس العمل بیشتر را از آنها بگیریم.

 

 گفتیم یک نفر ، یک نفر می رویم و داخل تانک ها ، نارنجک می اندازیم و برمیگردیم. حرف مان تمام نشده ، حسن آندی اولین داوطلب شده و برای رفتن برخاست.

گفتم : حسن آقا! شما زخمی هستی، نروی بهتره.

لبخندی زد و تند و تیز به سمت تانک های عراقی دوید. سردار آندی زیر بارانی از آتش و تیر و ترکش و گلوله مستقیم تانک ها با شجاعت تمام و چابکی خاصی خود را به ستون تانک های عراقی رسانیده و بی درنگ و بی پروا به روی یکی از تانک‌ها پریده و نارنجکی را از دریچه برجک داخل کابین تانک انداخته و شتابان از روی تانک پایین پریده و سمت خاکریز برگشت . طولی هم نکشید که نارنجک داخل کابین تانک منفجر شد و اولین تانک دشمن منهدم و از کار افتاد.

 

منورهای دشمن آسمان بالای سرمان و میدان نبرد را مثل روز روشن کرده بودند و آنقدر هم انبوه و بی شمار شلیک می شدند که از سر و کول هم بالا می رفتند. حرکت استشهادی برادر آندی بقدری شور آفرین و روحیه بخش بود که رزمندگان داوطلب به صف شده و یک به یک سمت تانک هجوم بردند . تانک دوم با نارنجک داوطلب دومی منفجر شد و نفر سوم هم بلافاصله رفت سراغ تانک سومی و با حرکتی عجیب و بهت آور نارنجک را به داخل لوله توپ تانک انداخت و برگشت.

 

صحنه ها بسیار کم نظیر و باورنکردنی بودند. صدای انفجار نارنجک ها یکی پس از دیگری به گوش میرسید و تانک های پیشرفته دشمن پشت سر هم از کار می افتادند و از حرکت و تیراندازی باز می ایستادند. یک صحنه واقعی از جنگ آدم ها و تانک ها بود. جنگ گوشت و آهن. تیرهای مستقیم تانک ها به رزمندگان می خورد و تکه و پاره شان می کرد اما با این وجود کسی ترسیده و کم نمی آورد و داوطلبان پشت سرهم از پشت خاکریز بیرون می زدند و دلاورانه به سمت تانک ها می رفتند . ما وارد محوطه لشگر زرهی دشمن شده و با صدها تانک مشغول نبرد تن به تن بودیم .

 

وضعیت به قدری آشفته و درهم و برهم شده بود که تانک ها در آن واویلای جنگ و گریز با همدیگر تصادف می کردند و راه فرار همدیگر را می بستند...

 

انتهای پیام/

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده