پدری که چهل روز قبل از ولادت فرزندش به شهدای انقلاب پیوست
به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید اباصلت سهرابی هجدهم خرداد ۱۳۲۲، در روستای شیخ جابر از توابع شهرستان ایجرود به دنیا آمد. پدرش اسمعلی و مادرش لیلان نام داشت. سال ۱۳۴۶ ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. چهاردهم آذر ۱۳۵۷، در زنجان هنگام تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش را در مزار پایین همان شهرستان به خاک سپردند.
همسرش از خاطراتشان چنین می گوید؛
منتظر تولد سومین فرزند خود بودیم «فرزندی که چهل روز پس از شهادت اباصت به دنیا آمد» هنوز بیش از یک ماه تا تولدش فرصت داشتیم و من مشغول تدارک لباس و لوازم مورد نیاز کودک خود بودم.
آن روز برای گرفتن لباسهای نوزادم از خیاطی که در نزدیکی محل سکونتمان بود به همراه دو فرزند کوچکم خارج شدم اصلا باور نمیکردم که چنان جمعیتی در کوچه و خیابان جمع شده باشند. هر چند اباصلت می گفت بیرون نروید اما من با اصرار زیاد وی را قانع کردم تا جهت گرفتن لباسها از منزل خارج شوم.
از خیابان که عبور میکردم خیل عظیم جمعیت را در کوچه و خیابان میدیدم. به خیاطی که رسیدیم خیاط گفت لباسها حاضر نیست فردا که همسرتان بیاید لباسها را به وی تحویل می دهم پرسیدم در محلهتان چه خبر است؟! گفت: «یک نفر از ناحیه صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفته است»
هرگز فکر نمی کردم آن یک نفر اباصلت باشد.
پس از مراجعه به منزل هر چه منتظر شدم همسرم نیامد انگار شعله ای در وجودم زبانه می کشید می خواست خبری از او بیابد با خواهرزاده هایش کار نقاشی ساختمان می کرد به سراغ آنها رفتم جویای حالش شدم گفتند: اباصلت در خیابان مهدیه از ما جدا شد. گفتم: اما تا الان به خانه نیامده گفتند: نگران نباش حتما کاری برایش پیش آمده؛ از آنجا به همراه بچه ها به منزل پدر شوهرم رفتیم.
خیابان مهدیه و خیابان استانداری همچون روزهای گذشته شاهد حضور پرشور جوانان انقلابی بود؛ دود و دم از لاستیکهای نیم سوخته به آسمان بلند میشد؛ صدای گلوله و آژیر آمبولانس آرامش شهر را بهم میزد نیروهای شهربانی در گوشه و کنار شهر به چشم می خوردند ؛ صدای جوانان در گوشها طنین انداز میشد که با صدایی بلند فریاد «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» سر می دادند.
بعدها فهمیدم که وقتی اباصلت از مسجد مهدیه خارج می شود تا به افرادی که در بیرون بودند بپیوندد وی را که به خاطر دیوار نویسی توسط عاملان رژیم مورد شناسایی گرفته بود دژخیمی از ماموران شهربانی مخصوصا به سویش نشانه می رود و روح بلندش از کالبد تن به سوی ملکوت به پرواز درمیآید؛ اباصت بر پای حقانیت و صداقتش امضای خون زد تا دشمن اسلام ناب عرق شرم بر جبین بنشاند.
این خبر به سرعت در رسانههای کشوری منعکس شد که همزمان خبر شهادت چند تن دیگر در روزنامه کیهان اعلام شد.