نوید شاهد – جانباز عملیات بیت المقدس زنجان می‌گوید: گلوله‌ای که کنار قلبم در عملیات بیت المقدس جا گرفت هنوز برایم به عنوان یادگاری مانده است.

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، شاید 17 سال بیشتر نداشت که با جلب رضایت خانواده رهسپار جبهه شد. بهرام ملکی جانباز 40 درصد زنجانی در عملیات بیت المقدس حضور داشت. او که زحمات فراوانی را برای کسب رضایت خانواده جهت حضور در جبهه کشیده، معتقد است؛ آن روزها دلایل بسیاری برای رفتن داشتیم و انگیزه نجات کشور از چنگال دشمن در همه رزمندگان با قدرت دیده می شد. او در عملیات های بیت المقدس، خیبر، بدر، کربلای 4 و 5 جوان مردانه حضور داشته و سر انجام در ورودی خرمشهر بر اثر اصابت گلوله‌های دشمن در کنار قلبش به درجه جانبازی نایل می‌شود. او حین جنگ تحصیلات خود را در دانشگاه تهران ادامه می‌دهد و پس از پایان جنگ مقطع کارشناسی ارشد را از دانشگاه تهران کسب کرده و برای دکترا راهی هند می‌شود. او در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه زنجان است.

در ادامه گفتگوی خبرنگار نوید شاهد با بهرام ملکی جانباز زنجانی در عملیات بیت المقدس را مطالعه کنید.

جانباز زنجانی با اشاره به اینکه برای رفتن با مخالفت خانواده رو به رو شدم و با تلاش های بسیار آنها را برای رفتنم راضی کردم، می‌گوید: آن زمان امام تکلیف همه ما را مشخص کرده بود و ما از آنجا که ایشان را دوست داشتیم و می دانستیم رهبری ایشان برای کشور چه فواید نیکی دارد. گوش به فرمانش بودیم.

بهرام ملکی درباره فتح خرمشهر بیان می‌کند: در زمان عملیات بیت المقدس که بعد از عملیات فتح المبین انجام شد ما در واقع در خاک خود با دشمن می جنگیدیم و باید کشورمان را از دست دشمن نجات می دادیم و این انگیزه ما را برای حضور در جنگ دو چندان کرده بود.

همدلی عمیق

وی با اشاره به اینکه جنگ ایران در مقابل عراق در واقع تلاش مردمی یک کشور برای مقابله با دشمن تا بن دندان مسلح بود، عنوان می‌کند: مردم به اندازه قابل توجهی در تمام دوران جنگ رزمندگان را حمایت می‌کردند و این نشان می داد که دفاع ما یک دفاع مردمی بود. رزمندگان از هر قشر و از نقاط مختلف کشور در این جنگ حضور داشتند حتی خاطرم هست که رزمنده ژاپنی هم داشتیم که برای کار به ایران آمده و ماندگار شده بود و به انتخاب خودش در جنگ حضور داشت و همه اینها نشان از همدلی و وحدت عمیق بین مردم کشورمان بود.

این جانباز با بیان اینکه عملیات بیت المقدس بسیار سخت و مهم بود اضافه می‌کند: امام همه را دور خود جمع می‌کرد و مردم به تازگی انقلاب را پشت سر گذاشته بودند و بسیاری از جوانان به سمت مطالعه و کسب آگاهی می‌رفتند. کشورمان اشغال شده بود و قطعا این مردم، راضی به از دست دادن کشور خود نمی شدند به همین برای ایستادگی در مقابل دشمن هیچ رزمنده ای بهانه نمی آورد.

ویژگی‌های عجیب جبهه

ملکی تاکید می‌کند: جمعی که در جبهه بود ویژگی‌های عجیبی داشت. مثلا ما فرماندهانی چون حمید باکری و حاج احمد کاظمی داشتیم که نه تنها به هیچ عنوان خود را از رزمندگان جدا نمی کردند بلکه پیش تر از همه به سمت دشمن می رفتند و از هیچ چیز ترسی نداشتند.

هنوز هم برای رفتن آماده هستم، وی با بیان این جمله اظهار می‌کند: بهترین دوره زندگی من دوره جبهه و جنگ بود. همه می دانیم که جنگ چه بلاهایی بر سر یک کشور می آورد اما جنگ برای ما همچون آتشی که برای حضرت ابراهیم(ع) گلستان شد بهشت بود. ما در میان خمپاره و گلوله بودیم اما معنویت و انسانیت در آنجا پایدار و همیشگی بود. معرفت افراد به قدری بالا بود که عملا ادامه یافتن ایثار امام حسین(ع) و معرفت حضرت عباس(ع) را به وضوح می‌دیدیم.

 

عجایب عملیات بیت المقدس

 

این جانباز درباره عجایب عملیات بیت المقدس می‌گوید: آن زمان من تنها 16 یا 17 سال بیشتر نداشتم اما دیدن تسلیم شدن فوج فوج سرباز عراقی آن هم با آن تعداد بالا در خاک کشورمان تامل برانگیز بود. در آن عملیات کمک های خداوند و تلاش رزمندگان برای همه عیان بود. ما در مقابل دشمنی بودیم که از طریق کشورهای دیگری حمایت‌های قابل توجهی داشت و واقعا مجهز بود و این چنین دشمنی را ما از خاکمان با آن حقارت بیرون کردیم.

وی از خاطرات تلخ خود چنین روایت می‌کند: یکی از خاطرات تلخ من از دوران جنگ این است که دوستانم و همرزمانم در مقابل دیدگانم به شهادت می رسیدند. برای آنها شهادت عالی بود و ما نیز از این نعمت بزرگ برای آنها خوشحال بودیم اما جدایی برای ما سخت بود. همچنین برخی مواقع برای اینکه از پیش روی دشمن جلوگیری کنیم مجبور بودیم پیکر شهدا را رها کرده و پیش برویم یا نتوانیم کمکی به زخمی‌ها کنیم.

 

گفتگو از: صغرا بنابی فرد

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده