نوید شاهد - نقی آدینه لو یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: شروع به پاکسازی کانال کردیم. صحنۀ غم انگیزی بود. کنار کانال، جنازه ای روی آب معلق بود؛ به آب دست نزدم، از لباس جنازه گرفتم و آن را بیرون کشیدم. نه دست داشت و نه پا، چهره اش را هم نمی شد تشخیص داد.

به گزارش نوید شاهد زنجان، نقی آدینه لو یکی از رزمندگان سرافراز زنجان از روزهای جنگ و جبهه چنین روایت می‌کند:

برای پاکسازی منطقۀ عملیاتی خیبر، به جزیرۀ مجنون رفته بودیم. کنار اسکله به صف ایستاده و هفت نفر، هفت نفر سوار قایق ها می شدیم و به راه می افتادیم.

شنا بلد نبودم، دستم را داخل آب نگه داشته بودم تا تعادلم را حفظ کنم. در دو طرف رود، نیزارهای بلند و انبوهی وجود داشت.

هواپیمای عراقی

راه زیادی نرفته بودیم که سر و کلۀ سه فروند هواپیمای عراقی پیدا شد و قایق ها را موشک باران کرد. گلوله ها که به اطراف می خوردند، آب کمانه میکرد و روی سرمان می ریخت. کف قایق دراز کشیده بودیم و سر پناهی نداشتیم جز دعا کردن. سه نفر از بچه های قایق ما به شهادت رسیدند. کاری از دستمان ساخته نبود.

با جنازه های توی قایق، به سختی حرکت کردیم و به جزیره رسیدیم. وضع آنجا خیلی آشفته بود. همه به شهادت رسیده بودند و هر طرف که برمی گشتی، جنازه بود. شروع به پاکسازی کانال کردیم. صحنۀ غم انگیزی بود. کنار کانال، جنازه ای روی آب معلق بود؛ به آب دست نزدم، از لباس جنازه گرفتم و آن را بیرون کشیدم. نه دست داشت و نه پا، چهره اش را هم نمی شد تشخیص داد.

مسئولمان «رسول حاتمی» را صدا کردم و گفتم: «من این جنازه رو پیدا کردم اما نمی‌تونم تشخیص بدم که از بچه های خودمونه یا عراقیه!»

رسول نگاهی به صورت و لباس های جنازه کرد و چهره اش را درهم کشید.

- معلومه دیگه! عراقیه.

جنازه را توی آب انداختم و رفتم تا دوباره وضو بگیرم.

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده