يك نفر برنمى گردد
به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید "امیرحسین جهانشاهی" سال ۱۳۳۷، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش مرتضی و مادرش فرخنده نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهاردهم دی ۱۳۶۰، در بستان بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در مزار پایین زادگاهش به خاک سپردند.
هنگامى كه معاونت سپاه كرج بود در ساختمان سپاه اقامت داشت و هر ماه براى ديدار خانواده به زنجان مى رفت. با وجود داشتن پست معاونت در بسيارى مواقع به جاى "مشهدى قاسم" آبدارچى كارهاى آبدارخانه را انجام مى داد تا او بتواند به خانواده اش سركشى كند.
او نسبت به غيبت بسيار حساس بود و هرگاه زمينه چنين گناهى پيش مى آمد از آن جلوگيرى مى كرد. زمانى كه در سپاه كرج خدمت مى كرد مسئولان سپاه، به نوبت در جبهه ها حضور مى يافتند اما او در بسيارى موارد با اصرار زياد خارج از نوبت به جبهه اعزام مى شد. وقتى كه پدرش به همكارانش آقايان ربيعى و اسفنديار جهانشاهى (پسر عمويش) اعتراض مى كند كه چرا به نوبت او را به جبهه نمى فرستيد و هنگام اعزام به جبهه به ما اطلاع نمى دهيد، در پاسخ گفتند:" او به جاى همه به جبهه مى رود و از اينكه به شما اطلاع دهيم مانع مى شود."
او مدتى در كردستان در مبارزه با ضدانقلابيون حضور داشت و سپس
به جبهه هاى جنوب رفت و مدت چهار ماه در آنجا بود. در طول حضور در جبهه دو بار به
طور سطحى يك بار از ناحيه انگشتان دست و بار ديگر پيشانى و ابروان زخمى شد.
اميرحسين جهانشاهى براى آخرين بار در تاريخ هشتم آذرماه 1360 جهت عزيمت به جبهه با
خانواده وداع كرد و در 14 آذرماه به جبهه اعزام شد. در آنجا به همراه دو پسرعمويش
"اسماعيل" و "اسفنديار جهانشاهى "در يك گردان خدمت مى كردند.
اسماعيل جهانشاهى نقل مى كند:"قبل از عمليات مى خواستيم به همراه اميرحسين و
برادرم اسفنديار روى پل كارون در اهواز عكس بيندازيم.
اميرحسين گفت ما سه تا
پسرعمو هستيم و از ما سه نفر يك نفر برنمى گردد و آن يك نفر من هستم؛ صبر كنيد من
به حمام بروم بعد بيايم و عكس بيندازيم؛ هر چه گفتيم 170 نفر نيرو منتظر ما هستند
قبول نكرد و با اصرار منتظر شديم تا برگردد.
پس از بازگشت و گرفتن عكس، وصيتنامه اش را نوشت و بعد يك سنگ قبر را هم به ما نشان داد و گفت از اين نوع سنگ قبر براى من بخريد. شب عمليات در جبهه "طراح" از هم جدا شديم و هر يك به همراه گروهى جداگانه وارد عمليات شديم. گروهى كه اميرحسين فرماندهى آن را به عهده داشت در محور ميانى عمل مى كرد. مدتى از عمليات نگذشته بود كه از طريق بى سيم متوجه شديم اميرحسين مجروح شده و با هلى كوپتر او را به اهواز منتقل كرده اند. اما او در اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسيده بود.
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان