ماجراى "بسم الله" و رودخانه
به گزارش نوید شاهد از زنجان، " شهید ناصر اوجاقلو" پانزدهم مرداد ۱۳۴۱، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش علی و مادرش زهرا نام داشت.
تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و ششم بهمن ۱۳۶۴، با سمت فرمانده گروهان در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد.
پیکر وی را در مزار پایین زادگاهش به خاک سپردند.
*از همان ابتداى انقلاب به امام خمينى علاقه بسيارى داشت. با وجود سن كم اعلاميه ها و نوارهاى امام را پخش مى كرد و بدون ترس با رژيم شاه مبارزه مى كرد.
مادرش میگوید: در همين دوران شبى به اتفاق "يعقوب ميرى" يكى از بستگانش كه بعدها به شهادت رسيد. پس از پايان مراسم در مسجد محل، هنگام خروج رئيس شهربانى به آنان هشدار داد كه سريعتر خارج شوند. هنگام فرار، يعقوب ميرى توسط عناصر ساواك دستگير شد. ولى ناصر به سلامت به منزل بازگشت.
صبحدم، پدر يعقوب به منزل آنان آمد و از مادر ناصر پرسيد: كه آيا ناصر به منزل بازگشته يا خير؟ مادر ناصر كه از ماجرا مطلع نبود در پاسخ گفت: كه ناصر در منزل است.
فرداى آن روز كه ناصر ماجرا را براى خانواده تعريف كرد، مادرش از او پرسيد چگونه به هنگام فرار تو جان سالم به در بردى و يعقوب دستگير شد؟ در پاسخ گفت: "مادر! ماجراى من، ماجراى "بسم الله" و رودخانه است و من"بسم الله" را بر زبان آوردم و از بند رها شدم."
با وجود اين، پس از مدتى توسط نيروهاى حكومت نظامى بازداشت و زندانى شد. ولى پس از يك هفته وى و يعقوب ميرى از زندان گريختند.
در همين سالهاى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى، عليه يكى از همسايگان كه از ماموران گارد شاهنشاهى بود و از شهربانى هر روز به دنبالش مى آمدند شعار مى داد.
روزى يكى از همسايگان نزد مادر ناصر آمد و از او خواست كه مانع اين عمل ناصر شود و علت را چنين بيان كرد: "ممكن است گارد شاه تصور كنند كه او به منزل آنها رفته است." در اين شرايط مادر ناصر با قاطعيت گفت كه "نگران اين امر نباشد و به او گفت اگر كسى به منزل شما آمد و از ناصر سوال كرد بگویيد كه در منزل مجاور است."
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان