عشق شهید صادق حدادیان به جبهه او را حسینی کرد
در خانواده مذهبی با ایمان به خداوند متعال از بچگی در خانواده مسائل دینی اخلاقی و مذهبی و آموزشی اولیه را یاد گرفته و دوران بچگی در کلاسهای قرآنی در مکتب قرآن و مسجد نور و مسجد جامع قبل از انقلاب در جلسات قرآنی شرکت میکرد.
در دوران تحصیلی در مدرسه ابن سینا و دبیرستان بزرگسالان تا کلاس دهم نظام قدیم خواند و دوران جوانی نیز به ورزش علاقه داشت و در تیم فوتبال شهباز قبل از انقلاب ابهر بازی میکرد.
او در سال 1353 به خدمت مقدس سربازی جهت آموزش در ارتش نیروی دریایی به آبادان اعزام و خدمت سربازی را به پایان رساند. بعد از خدمت سربازی در بازار فعالیت میکرد و مغازه درب پنجره سازی داشت.
خیلی باذوق و باهنر در کار خود بود و آثار خطی از اسامی ائمه اطهار باقی از خود گذاشته است. او با دهان روزه خیلی زحمت میکشید و کار و کوشش و تلاش میکرد به پدر و مادر و دوستان و آشنایان عشق میورزید واقعاً در گفتار و کردار و عمل نیز صادق بود تا جایی که میتوانستند به مستمندان و بینوایان و آن کسانیکه دست خالی بودند یا احتیاج به بستری شدن در بیمارستان یا ساختن منزل به دیگران تا حد توان کمک میکرد.
سال 1355 که آرام آرام انقلاب شروع میشد و اعلامیه و نوار و سخنرانیهای امام که از نجف به ابهر میآمد ایشان با چنین کسانی که بعضیها شهید شدند از اولین کسانی بودند که اعلامیهها را شبانه در کوچه و بازار ابهر و حومه پخش میکردند.
قبل از پیروزی انقلاب در جلسات و تظاهرات و راهپیمایی خیابانی شرکت میکرد تابلو شاهنشاهی را از جلو مخابرات ابهر با شهید محمد حدادیان با هم به پایین آورد و بعد از پیروزی انقلاب جزو افراد کمیته انقلاب اسلامی شد و جهت امنیت و حفاظت از انقلاب با آنها فعالیت میکرد محله کردستان بوجود آمد جهت مقابله با آنها به کردستان عزیمت کرد که آن زمان منافقان و دموکراتها در آنجا فعالیت میکردند .
چندین ماه در بانه بود که ناگهان جنگ تحمیلی شروع شد ایشان سال 1356 به خدمت فراخوانده شد. شش ماه در مهران با ارتش به خدمت مشغول بود. خیانتهای بنی صدر به ارتش و کشور وی را خیلی ناراحت کرده بود حتی گریه میکرد و میگفت که با چشمهای خود خیانتهای ایشان را دیدم و میگفت که همه مسئولیت شرعی داریم که از انقلاب و خون شهیدان پاسداری نماییم و پشتیبان ولایت فقیه باشیم و باید از امام پیروی نماییم.
حدود 15 سال با سپاه و بسیجی همکاری داشت و مسئول پایگاه بسیج صاحب الزمان بود و در جبهه دار خوین نیز بودند و با توجه به آشنایی به آن منطقه که داشت ایشان توانست پیکر شهید محمد حدادیان از منطقه دارخوین شناسایی بیرون بیاورد و پیکرش را بعد از شش سال به ابهر آورد.
عشق و علاقهای که به جبهه و شهادت داشت ایشان را بیقرار کرده بود و به عزاداریهای امام حسین(ع) و مراسم و سینه زنی خیلی علاقه داشت و هر سال قبل از ماه محرم برای امام حسین(ع) گوسفند قربانی میکرد آرزوی شهادت میکردند.
همان عشق باعث شد که ایشان با سپاه بزرگ محمد لبیک گویان در سال 1356 به جبهه های حق علیه باطل اعزام و جزو لشکر نجف اشرف و فرمانده دسته مالک اشتر بود در منطقه کربلای 5 شلمچه عزیمت کرد و زن و فرزندان یک پسر و یک دختر باقی گذاشته و چون از اول زندگی به امام حسین(ع) علاقه ای خاص داشت و موقع عزیمت گفت؛ که این آخرین دیدار من است و خانم و فرزندان را به شما و شما را به خداوند میسپارم و از شما میخواهم که از امام و انقلاب و خون شهیدان پاسداری نمایید و در وصیت نامه نیز موجود است با همان عشق به شهادت ایشان از سر با خمپاره به فیض شهادت نایل آمد.
والسلام
شعری از شهید شهید صادق حدادیان ابهری
هر کس که مرا داند این خط مرا خواند
این دست من ازخاک است هم خاک شود روزی
روحش شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان