یادی از شهيد حسين اللهياري
خوشا آن عاشقان روي مهدي
رخ معشوق را ديدند و رفتند
(سنگ نوشته مزار شهيدحسين اللهياري)
امروز روشنايي چراغ تعليم و تربيت را بايد مرهون ايثارگريها و رشادتهاي معلمان شهيدي دانست كه خود چراغ راه بوده اند. روشنايي كه تعليم عشق و معرفت كوچك ترين ارمغان سفر آن زائران كوي دوست بوده است و خود نيز با عنوان شهيد در وادي شهادت در دانشكده مكتب حسيني فارغ التحصيل گشته و معلم هميشگي بشريت شدند كه رهبر معظم انقلاب ميفرمايند: « شهيد، معلم ديگر انسان هاست»
شهيد عارف و معلم اخلاق در سحرگاه روز اول فروردين 1339 در ماه محرم در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. نام او را با عشق به سرور آزادگان و سالار شهيدان(ع) « حسين» گذاشتند. در سال 46 وارد دبستان ابن سينا شد و دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي اميركبير در سال 1353 با موفقيت پشت سر گذاشت.
در سال پنجاه و هفت در كلاس چهارم دبيرستان هم زمان با آغاز اعتصاب هاي عمومي به دستور رهبر كبير انقلاب درس خود را رها كرد و دوشادوش امت حزب الله و قهرمان در تظاهرات و راهپيماييهاي عمومي بر عليه طاغوت زمان شركت نمود.
پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در خرداد ماه 58 موفق به اخذ ديپلم اقتصاد اجتماعي از دبيرستان دكتر علي شريعتي ابهر گرديد و شانزدهم آذر ماه همان سال خدمت مقدس سربازي خود را آغاز نمود. اوايل خدمت را در پادگان مرند و اواخر خدمت خود را در كوههاي سرد بانه به پايان رسانيد.
فعاليت شهيد در جبهههاي جنگ
در سال 1361 به استخدام اداره آموزش و پرورش ابهر در آمد. در اوايل استخدام خود بلافاصله براي مبارزه با كفر جهاني به جبهههاي حق عليه باطل شتافت و در عمليات محرم شركت نمود و از ناحيه پاي راست مجروح شد و پس از بهبودي مختصر به سر كار برگشت.
وي مجدداً در سال 63 با طرح « لبيك يا خميني» به جبهه اعزام شد و در عمليات خيبر شركت نمود و در اين دوران هم زمان با مسئوليتهايي كه داشت براي كسب علم و فضيلت در حوزه علميه شناط فعاليت جديدي را آغاز نمود و علاوه بر اين مهارتهاي ورزشي و كارآموزي و مربي گري در رشته ژيمناستيك را نيز به اتمام رسانيد و فنون مربي گري را كسب نمود و باز در سال 18/9/64 الي 27/12/64 در جبهههاي نبرد حق عليه باطل هم دوش با كاروانيان « راهيان كربلا» با شور و اشتياق تمام در مقابل متجاوزين بعثي و تمامي كفر جهاني و ايادي آنان در منطقه حضور يافت و در عمليات والفجر 8 شركت نمودو از ناحيه كمر، پشت و پاي چپ به شدت مجروح شد . آخرين بار با سپاه فاتح محمد6 به جبهه اعزام گرديد و اين بار تمام وجود خود را به خدا تسليم كرد.
فعاليت قرآنی و مذهبي شهيد
ايشان بر اساس احساس مسئوليت باطني در راهنمايي و ارشاد جوانان در محافل قرائت قرآن و جلسات مذهبي با اشتياق فراوان جهت هر چه بهتر و بيشتر اين گونه برنامهها تلاش مينمود كه در اين ميان فعاليت « مكتب قرآن باب الحوائج» قابل ذكر ميباشد. وي دو ماه تابستان را نيز جهت ادامه تحصيل در مركز تربيت دبير تبريز در دوره فوق ديپلم رشته ديني و عربي به تحصيل اشتغال داشت.
خصوصيات عرفاني و عبادي شهيد
مجـنـون تو، كوه را از صحـرا- نشنـاخت
ديوانه عشق تو، ســــر از پـا نشناخت
هر كس به تو ره يافت، ز خود گم گرديد
آنكس كه ترا شناخت خود را نشناخت
(ابوسعيد ابوالخير)
شهيد حسين اللهياري عارف خود ساختهاي بود كه پلههاي معرفت را يكي پس از ديگري پيموده بود. او به نماز جماعت مخصوصاً جمعه اهميت فراوان ميداد و معمولاً قبل از اذان در مسجد حضور پيدا ميكرد و به عبادت و نماز مستحبي مشغول ميشد اكثراً روزهاي دوشنبه و پنجشنبه روزه دار بود و مثل مولايش علي(ع) شير روز و زاهد شب بود. كمتر شبي بود كه نماز شبش ترك شده باشد.
خصوصيات شهيد حسين اللهياري ، توسط خانواده شهيد
از زبان مادر شهيد: پسرم جواني بود مومن و معتقد به اسلام و مسلمين و سعي در انجام واجبات و مستحبات دينی داشت. به همه احترام ميكرد. هيچ گاه غيبت نمي كرد. تلاش ميكرد همه كارهايش را خودش انجام دهد. مقدار بيشتري از حقوق خود را انفاق مينمود به ورزش به ويژه رشته ژيمناستيك علاقه زيادي داشت و تعليمات اين رشته را زير نظر استادان ژيمناستيك با موفقيت سپري كرده و مربي ورزش خوبي بود.
از زبان خواهرشهيد
سرتاسر زندگي اين شهيد بزرگوار براي ما خاطره
است. به ويژه هنگامي كه براي شركت در عمليات كربلاي پنج با پسر من اعزام ميشدند
به منزل ما آمد و پس از احوال پرسي مرا دلداري داد. چون من راضي به اعزام پسرم به
جبهه و شركت در عمليات نبودم.
با سخنان دل نشين و با دلايل بسيار قانع كننده مرا راضي نمود. من نيز با تشويق او با الهام از ائمه اطهار:حضرت زينب كبری(س) و با خشنودي و رضايت كامل حاضر شدم برادر و فرزندم را با هم و هم زمان با سپاه محمد(ص)براي اجراي عمليات جنگي به جبههها اعزام و بدرقه كنم.
خواهر ديگر شهيد ميگويد
برادر من بسيار مهربان و جواني متواضع و انساني منظم بود. تمام اعمال و كردار وي براي من بهترين الگو و سرمشقي است كه شايد در هيچ كلاس درسي آن ها را نتوان آموخت. زبانش ذكر و دعا بود. او در مسائل عبادي بسيار مقيد و منظم بود. وقتي صداي اذان را ميشنيد تمام كارهاي خود را رها ميكرد و روانه مسجد ميشد و با معبودش به راز و نياز ميپرداخت و به نوافل و اعمال مستحبي بسيار عمل ميكرد.
در رفتار و كردار خيلي متواضع و فروتن بود. نهايت سعي و كوشش را براي پيشبرد اهداف مقدس انقلاب و تعليم و تربيت نونهالان و نوجوانان به كار ميگرفت. وي در برخورد با انسان هاي نادان با مسالمت رفتار ميكرد. انساني با گذشت و خوش برخورد بود.
اخلاق و رفتار او هر انساني را تحت تأثير قرار ميداد و انسان را وادار به تكريم و احترام در مقابل رفتار و كردارش ميكرد. ايمان راسخ و عمل صالح شهيد همه را در محيط كار تحت الشعاع قرار ميداد. او دلي به وسعت دريا و روحي به عظمت خورشيد داشت و علاقه و ارادت خاصي به ائمه اطهار: خصوصاً به امام رضا(ع) داشت. هر وقت از جبهه برمي گشت به مشهد مقدس به زيارت آن حضرت ميشتافت.
خاطراتي از قول خواهرزاده شهيد
اين جانب علي اللهياري افتخار ميكنم كه سعادت نصيبم شد تا هم سنگر با شهيد حسين اللهياري باشم. اخلاق و رفتار اين شهيد بزرگوار مورد توجه همگان به ويژه دوستان باوفايش چون شهيد شيخ اصغر اللهياري ( يكي از عارفان و عاشقان راه حسين(ع)) بود و اين شهيد عارف بارها اظهار مينمود كه من از مصاحبت با حسين لذت ميبرم.
شهيد حسين اللهياري عاشق ائمه اطهار: به ويژه حضرت رضا(ع) بود. وقتي كه در عمليات والفجر هشت دچار موج گرفتگي شد و از ناحيه پا مصدوم گرديد او را به زيارت امام رضا(ع) بردند. شهيد حسين اللهياري دراين باره ميگفت: « با برانكارد مرا به حرم مطهر امام هشتم بردند و با پاي سالم از حرم بيرون آمدم.»
خاطره ديگر من از اين شهيد اين است كه وقتي نزديك ظهر روز 19/10/65 مارش عمليات كربلاي پنج از راديو پخش شد ايشان از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيد. در اين ايام بود كه چهره ايشان گل انداخته و يك حال و هواي ديگري داشت. به مسافري ميماند كه بار سفر را ميبندد و خود را آماده سفر ميكند.
به خدا قسم من عاجزم از وصف آن حالات عاشقانه و روحاني كه بتوانم با قلم روي كاغذ بنويسم. پس از آنكه غسل شهادت كردند در آنجا حاج رسول حدادي ميگفت كه من دست حسين آقا را گرفتم و گفتم ترا به خدا بگو اين دفعه چه خواهد شد؟ گفت: ديشب در خواب ديدم كه در منزلمان در ابهر هستم.
شهيد شيخ اصغر درب منزل ما را زد. وقتي در را باز كردم به ايشان تعارف نمودم بفرماييد داخل منزل. ايشان گفتند: نه شما بفرماييد. مهمان ما هستيد و يك كارت دعوتي به من دادند. وقتي آن را باز كردم ديدم كه دعوت شده ايم. در همين روز شهيد بزرگوار با من چند بار روبوسي كرد و وصايايي داشت كه به من گفت.
در عصر همان روز ديدم كه چهرهاش در زير غبار شلمچه يك زيبايي خاصي داشت و با آب قمقمه خود وضوي عشق گرفت و با آخرين سجده در خاك مهياي رفتن به ديدار امام حسين(ع) گرديد.
در آخرين لحظه شهيد بزرگوار را ديدم كه پشت خاكريز با حاج رسول حداديان نشسته بودند. مرا صدا كرد و باز هم با من روبوسي نمود و اين آخرين ديدار من بود.بعداً شنيدم وقتي تركش به او اصابت ميكند به راننده ميگويد كه: « من شهيد ميشوم مرا بگذار و برو» و آخرين جملاتش خدحافظي و چند بار يا زهرا3 بود.
بالاخره آن عطش زده عشق در درياي رحمت الهي سيراب گشت و به عالم بالا پيوست. "شهيد حسين اللهياري آنچنان خود را ساخته بود كه نورانيت خاصي پيدا كرده و يك چهره نوراني مخصوصي داشت. چند روز قبل از شهادت دوستانش با او زياد مصافحه ميكردند و معتقد بودند كه او رفتني است و در نتيجه بيشتر ميخواستند از بركات وجود او استفاده نمايند تا بلكه بتوانند از اين طريق خيري بر خود برسانند.( غلامحسين رجبي دوست و همشهري شهيد) "
وصيتنامه شهيد حسين اللهياري
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه
با سلام و درود به پيشگاه حضرت وليعصر(عج) و نايب بر حقش امام امت و امت قهرمان و شهيدپرور ايران كه امروز به خاطر حكومت الله و اسلام حقيقي عزيزانشان را در اين راه فدا ميكنند و از عهده آزمايش الهي سرافراز بيرون ميآيند.
از زماني كه اسلام ظهور كرد و پيامبر بزرگوار اسلام(ص) مسئوليت ابلاغ آن را به عهده داشت گروهي نادان رو در روي پيامبر(ص) ايستادند و هميشه بعد از پيامبر(ص) هم همين طور بوده و[اگر]تمام تاريخ بعد از اسلام را مطالعه كنيم اين را مشاهده ميكنيم که در مقابل انسان هاي پاك و شجاع و هدايت يافته در دفاع از حق و حقيقت با تمام كفر مبارزه كرده و جان نثار اين مكتب بوده اند و تاريخ براي هر دو گروه قضاوت هايي دارد.
هر انسان هر چند مسلمان هم نباشد حركت امام حسين(ع) را به نيكو[يي] ياد ميكند و از يزيدها و هيتلرها مذمت ميكند و در تمام دوران ها با حق و كمال انسانيت مخالفتي بوده چون ستمگران هر دوران منافع خود را در خطر ميديدند و تحمل اينكه با ديگر انسان ها در يك شرايط زندگي كنند نداشتند و هر جنايتي هم كه از دستشان برمي آمد ميكردند و اسلام با خونهاي گران حفظ شده و كربلا و عاشوراها به وجود آورده و اولياءالله ها را مظلومانه شهيد كردند و اسلام را 1400 سال در دست خودشان به بازيچه گرفتند و هر فريادي هم كه زده ميشد سركوب می كردند ولي خدا دين خود را حفظ كرده و حفظ هم خواهد كرد. آن هم به وسيله يك عده انسان هايي كه از طرف خود انتخاب شده و هدايت يافتهاند .
با جان نثاري ها درخت اسلام را سبز نگه داشتند و امروز اين مسئوليت بزرگ و آزمايش الهي به عهده امت شهيد پرور ايران گذاشته شده است و الحمدلله خيلي خوب مسئوليت خود را انجام ميدهند و از عهده آزمايش الهي سرفراز بيرون ميآيند و آن فرياد « هل من ناصر» حسين7 و « هل من ناصر» قرآن كه از گلوي پاك فرزندش خميني عزيز به گوش ميرسد لبيك گفته و هرگز حاضر نيستند نقطه ننگ تاريخ تكرار شود كه بعد از هزار نامه دعوت، مردم امامشان را تنها گذاشتند و امروز جبهه اسلام صحنه ی ديگري دارد .
فرزندان دلير و شجاع ايران، واقعه ی کربلا را عوض کرده و عاشورا را به نفع اسلام کرده اند به رهبري امام امت و درس از امام حسين(ع) چنان حماسهايي می آفرينند كه آيندگان بر كارهاي اين عزيزان قضاوت خواهند كرد و اين عظمت كه این اسلام در دنيا به دست آورده بايد در مقابل تمام توطئهها و مستكبران حفظ شود و امروز ما بايد افتخار كنيم ما هم توفيق يافتيم در جبهه اسلام باشيم و در سنگر اسلام بر عليه كفر مبارزه كنيم و اين راه هم از اولياءالله گرفته تا آخر شهادت دارد و شهادت هم خيلي شيرين است اگر انسان لياقت داشته باشد.
اگر انسان لياقت داشته باشد و هم اين که خداوند آيه جنگ را براي انسان ها نوشته خريدار جان ها شده كه در راه خدا مبارزه كنند و براي انسان سعادت بزرگ است كه خدا خريدار جان انسان باشد و با جان خود با خدا معامله كند و اين انتخاب هم از خداست كه كالاي چه كسي را انتخاب كند. بالاخره براي انسان مرگ هست.
هر كس بايد مزه مرگ را بچشد چه خوب است اين مرگ با شهادت باشد. ولي بعضيها درك نميكنند. حيف است انسان در روزگار شهادت با مرگ طبيعي از دنيا برود.
اگر آن طور شد نقصی در اوست چون ما باید داوطلب این معامله باشیم چون خون بهای این معامله رضوان اوست چقدر معامله شيرين است كه در اصل صاحب حقيقي كالا خودش هست و خودش هم حفظ كرده و آخر باز خريداري كندپس مرگ های غير شهادت خريداری نیست که اين معامله را امام عزيز به ما آموخته و الا ما كجا با خدا معامله كردن كجا؟ و به حق همه ملت ايران عظمت و بزرگواري امام را درك كرده اند و به پيام نداي رهبرشان چنين افتخارهايي در جبهههامی آفرينند.
ولي باز بعضي هستند كه با شيطان هستند و هنوز هم اين شجاعتها و افتخارهاي که آفريدند كور و كر هستند و نمي فهمند و هيچ تفكري ندارند. ولي بدانيد اگر قدر امام را ندانيد و راه امام را پيدا نكنيد هلاك ميشويد. ديديد كه گذشتگان چه شدند؟ و امروز زورگويان چه حالي در مقابل امام و امت ما دارند؟
و اما اي امت شهيدپرور امام را دعا كنيد و همان شعار « ما اهل كوفه نيستيم» شعاري را كه شهدا دادند حفظ كنيد و تا فتنه در عالم هست گوش به فرمان قرآن و اطاعت از امام جنگ را ادامه دهيد كه خدا ياري خواهد كرد و سعادت انسان ها در مبارزه یافته است هر دو حالت سعادت و پیروزی است تا انشاءا... زمينه حكومت و فرج امام زمان(عج) آماده باشد و آقا (عج) خودش تشريف بياورد و هر چه ميتوانيد از جنگ پشتيباني كنيد و در تمام صحنهها حضور خودتان را نشان دهيد.
اي والدين گرامي! مواظب بچههاي خود باشيد و درست تربيت كنيد و به بچهها درس ايثار و شهادت و به احكام قرآن آشنا كنيد. چون آينده اين انقلاب به دست آن ها سپرده خواهد شد .
بايد راه شهدا را حفظ كنند. و اما اي پدر و مادر گرامي اميدوارم كه مرا حلال كنيد مخصوصاً مادر عزيزم خيلي از فراغ من سوختي و صبر كردي و هم اين كه صبر زينب (س) را به ياد مي آوردي. آرام مي گرفتي و من ازت تشكر مي كنم. تو را راضی مي كردم و با خوشحالي و با تشويق مرا به جبهه مي فرستادي. خدا شما را ببخشد.
تنها كاري ]كه[ در مقابل زحمات شما مي توانم انجام دهم، شفاعت در آخرت است. اگر لياقت داشتم شهيد شوم و بايد افتخار كني شما هم تازه سهمي از انقلاب كسب كرديد.
سعي كنيد اين سهم را با شجاعت و صبر نشان دهيد و هميشه پيروي از امام عزيز در خط اسلام و قرآن مشكلاتي را تحمل كنيد و امام را دعا كنيد و ] به [ دعاي كميل و نماز جمعه هيچ وقت يادتان نرود.
برادران و خواهران عزيز شما هم مرا حلال كنيد و سعي كنيد شما هم با عمل و زبان و تربيت فرزنداني پاك درخط امام و اسلام و پيروي كردن از خط رهبر بزرگ شيعيان جهان را ه منو ادامه داده باشيد و هم چنين پدر بزرگوارم شما هم حقي بزرگ بر گردن من داريد كه بايد حلال كنيد. انشاءالله كه در سر قبر نشان مي دهيد كه من افتخار مي كنم كه اين امانت را در راه خودش دادم راه درستي بود.
مادر جان: من خيلي وقت بود دنبال اين راه بودم ولي آماده نبودم و من انتخاب كرده بودم. تو بايد مرا درك كرده باشي كه من هر چه مي خواستم تو بايد خوشحال باشي كه فرزند تو به آرزوي خودش رسيد و شهيد شد.
خداحافظ حسين الـلـــهياري
وصيتنامه شهيد خطاب به دبيران و فرهنگيان
بسم الله الرحمن الرحيم
عزيزان! بدانيد كسي كه در سنگر كلاس تعليم ميدهد با آن هايي كه در جبهه ميجنگند تفاوتي ندارد. به شرط اينكه همراه تعليم تزكيه باشد. ميبينيم وقتي امام عزيز ميفرمايد:« معلمي شغل انبيا است» منظور اين است كه انبيا قبل از اينكه تعليم كنند تزكيه ميكردند و قرآن هم همين را ميفرمايد: يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه... و امروز اين وظيفه بر شما محول شده و امانت بزرگي است. مخصوصاً در حالت فعلي كه اسلام براي حفظ اهداف عاليه انقلاب و آرمان هاي اسلامي احتياج به افرادي مومن و ايثارگر دارد.
بايد متذكر شويد و تزكيه كنيد و شما هستيد كه ميتوانيد الگو باشيد تا اين بچههاي معصوم كه تعليم و تربيت آن ها را بر عهده داريد با روح اسلامي تربيت شوند. خداي ناكرده اگر آن طور نباشد بچههاي ما ضربه خواهند خورد و آن موقع ما در مقابل خدا و اسلام و شهيدان مسئول هستيم.
ولي الحمدلله و با لطف خدا و ايثارگريهاي معلمان دل سوز بيشترين نقش را در جنگ اين بچههاي تربيت شده مدارس ايفا ميكنند. ولي بايد خيلي دقت كنيم و كاملاً فرهنگ انقلاب و اسلام را در ذهن پاك بچهها منعكس كنيم. عزت و عظمتي را كه امروز اسلام و كشور جمهوري اسلامي پيدا كرده است، به بچهها انتقال دهيم و خداي ناكرده نباشد كه ما از بچهها عقب بمانيم.
به خدا اين را خدا نمي بخشد كه ما قشر آگاه جامعه باشيم و هيچ سهمي در اين انقلاب نداشته باشيم. در صورتي كه در يك انقلاب قشر فرهنگي ميتواند بيشترين سهم را در سازندگي داشته باشد. ولي بعضي مواقع فقط به ظاهر اسمي از تربيت اسلامي باقي مانده است. حتي در كشور جمهوري اسلامي ايران بعضيها درس را بدون نام خدا آغاز ميكنند. از خدا ميخواهم قشر فرهنگي را به وظيفه خود كه آشنا هستند آشناتر بفرمايد.
وصيتنامه شهيد خطاب به دانش آموزان
بسم الله الرحمن الرحيم
عزيزان من! سعي كنيد درسهايتان را خوب بخوانيد چون شما اميدهاي اين انقلاب و امام هستيد. هدف اين انقلاب پياده كردن حكومت الله و زمينه سازي ظهور حضرت مهد(عج) است. ادامه اين حركت به عهده شما سپرده خواهد شد و استمرار آن خيلي مشكل است و امروز هم با بهاي گران به دست شما سپرده ميشود. بايد كوشش كنيد و خودتان را مسلح به ايمان قوي كنيد و تزكيه شويد و اين هم زحمت ميخواهد كه بايد دنبالش برويد و كسب كنيد.
بچههاي عزيز! خيلي مواظب باشيد. همان طوري كه امروز تمام رزمندگان اسلام در راه حفظ اسلام مبارزه ميكنند و جان خود را در اين راه فدا ميكنند اميدشان اين است كه دانش آموزان كه در آينده ردههاي مهم كشور را تشكيل خواهند داد آن را حفظ كنند و با آن محتواي عالي اسلامي به آيندگان تحويل بدهند و بدانند در مقابل اين ها دشمن در اين نقطه سرمايه گذاري ميكند و ضربه خود را به اين قشر وارد ميكند.
اين ضربهها در اول انقلاب هم كه مدارس ما مورد تاخت و تاز گروههاي انحرافي و از خدا بيخبر واقع شده بود مشاهده ميشد ولي الحمدلله با روشنگري مسئولان و زحمات بيدريغ مربيان و معلمان دل سوز مدارس و رشد فكري دانش آموزان خنثي شد. حال امروز با يك چهره شوم ديگر وارد ميشوند و آن دامهاي فساد اخلاق است.
ميخواهند اين قشر پاك و معصوم را به انحراف اخلاقي بكشانند و در آينده اين نوجوانان را كه فعال ترين قشر جامعه ميباشند به افرادي بيتفاوت و سست تبديل كنند. قبل از انقلاب ديديم كه چه بلايي بر سر جوانان ما آورده بودند كه يك دفعه امام عزيزمان ظهور كرد و با الطاف خداوند جوان هاي ما الهي شدند و امروز تمام دنيا به حال جوانان ما غبطه ميخورند و كار اين بسيجيان عاشق، ديوانه شان كرده و متحير مانده اند. شما بايد اين عظمت را حفظ كنيد.
(كانون دانش آموزي شهيد حسين اللهياري ابهر به نام ايشان مزين شده است.)