اگر حلالیت نگیرم، اصلاً نمی توانم در این عملیات شرکت کنم
به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید «ابراهیم اصغری» دوم تیر ۱۳۳۶، در روستای مزرعه از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش سکینه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ادبیات فارسی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مدفن او در مزار پایین شهرستان زنجان واقع است.
خاطره ای از همرزم شهید «ابراهیم اصغری»
یک روز قبل از عملیات کربلای ۵ بود . باید برای شناسایی به منطقه عملیاتی می رفتیم ، لذا همراه برادران کادر گردان حرکت کردیم . وقتی که به منطقه رسیدیم ، طبق معمول سراغ او را از بچه ها گرفتم ، تا اینکه بالاخره پس از کمی پرس و جو توانستم سنگرش را پیدا کنم . اما او در سنگر نبود . یکی از همسنگرانش گفت : رفته شهر ، می خواست با خانواده اش تماس بگیرد . من حسابی جا خوردم . محال بود به کسی اجازه خروج از موقعیت را بدهند . مخصوصاً اگر از بچه های اطلاعات عملیات باشد که منطقه عملیاتی را شناسایی کرده اند و این به خاطر مسایل امنیتی و پیش گیری از لو رفتن عملیات است .
فردای آن روز به گردان ما پیوست . او پس از نماز مغرب و عشاء ، همه بچه ها را دور خودش جمع کرد و با صدای دلنشینی دعای توسل خواند ، عجب جمع با صفا و با معنویتی بود ! ساعتی بعد از دعای توسل دیدم کنار خاکریز ایستاده است . وقتی که ما را دید ، دوان دوان پیش آمد و گفت :حلالم کنید ! و روی ما را بوسید . من بیشتر تعجب کردم . حسابی ماتم برده بود ،اصلاً سابقه نداشت که به هنگام عملیات با کسی وداع کرده و حلالیت بطلبد . همیشه هنگام حرکت می گفت : ان شاءالله آن طرف همدیگر را دیده و رو بوسی می کنیم .
ولی آن شب کلی فرق کرده بود . احساس می کرد رفتنی است . لذا با همه بچه ها خداحافظی کرد . وقتی هم که بچه های غواص گردان روانه می شدند ، او برای استتار ، سر و روی آنها را گل مالید و خود به عنوان مسئول گروه اطلاعات گردان و بلد راه ، پیشاپیش همه حرکت کرد . بچه ها می گفتند : او اولین کسی بود که در منطقه آبگرفتگی شهید شد .
بعد از عملیات کربلای ۵ ، وقتی که یکی از برادران درباره قضیه آن روز صبح پرسیدم گفت : آن روز صبح ، وقتی که از خواب بیدار شد از مسئول واحد اجازه خواست که به شهر برود ، تا با خانواده اش تماس گرفته و حلالیت بطلبد ، ولی مسئول مربوطه اجازه نداد و گفت: به هیچ وجه امکان ندارد . نمی توانم این اجازه را به شما بدهم . اما او دست بردار نبود . می گفت : اگر من حلالیت نگیرم ، اصلاً نمی توانم در این عملیات شرکت کنم ! خیلی اصرار کرد و بالاخره موفق شد. شهید ابراهیم اصغری ، از مسئولین اطلاعات عملیات لشگر عاشورا بود که در عملیات کربلای ۵ در دشت شلمچه ، دریچه های نور برویش گشوده گشت وسوار بر مرکبی از خون به سوی جزیره ابدیت روانه شد.