سعی کنید از صحنه مبارزه کنار نروید
به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید «احمد عبدی» ششم خرداد ۱۳۴۶، در روستای سها از توابع شهرستان خدابنده به دنیا آمد. پدرش غلامحسین، کشاورز بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سوم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شکم و سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
وصیتنامه شهید «احمد عبدی»؛
«ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» دوشنبه 64/6/25
« انّالله و انّا الیهِ راجعُون » بنام آن خداوندی عادلی که غافر ذنوب است و بنام آن خدایى که ما را و تمام بندگانش را از ظلمات و گمراهى به سوى نور و حقیقت رهنمون مى نماید و به نام آن خدایى که رحمان و رحیم و کریم است و حکیم. عزیز است و جبار است و غفّار و بنام آن خدایى که هیچ یک از بندگانش نمى توانند شکر ذره اى از نعمات او را بجا آورند و به نام خدایى که با کرم و فضل خویش ما را پذیرفت تا در میان شهیدان باشیم و چنین لیاقتى را به ما عنایت فرمود که در راه احیاء دینش جان ببازیم.
بعد از حمد و سپاس خداوند بى همتا و شهادت و گواهى به یگانگى خداوند و شهادت و گواهى به پیامبرى حضرت محمد(ص) و ولایت حضرت على (ع) و اولاد پاکش و به رهبرى ولایت فقیه در غیبت حضرت امام زمان (عج) و صلوات و سلام به روح پاک شهداى راه حق و عدالت و درود و سلام و آرزوى سلامتى براى همه رزمندگان اسلام در جبهه هاى نبرد حق علیه باطل و سلام و درود بى پایان به رهبر کبیر انقلاب و یاور مستضعفان کوبنده مستکبران نور چشم ره گم کردگان ابراهیم زمان امام خمینى بت شکن و آرزوى سلامتى براى تمام مسئولین جمهورى اسلامى و تمام خدمتگذاران به اسلام.
به حکم وظیفه وصیتنامه ام را شروع مى کنم، قبل از هر چیز باید از پدر و مادر عزیزم که زحمت مرا کشیده اید و مرا بزرگ کرده و روانه جبهه ساخته اید تشکر مى کنم و از آن همه اذیتى که به شما کرده ام معذرت و حلالی بخواهم که شرط قبولى شهادت من رضایت شما و مادر بزرگ مهربان و زحمت کشم است که اگر شما از من راضى نباشید خداوند هم ازمن راضى نخواهد شد.
پدر و مادر عزیزم مى دانم که شهادت فرزند براى پدر و مادر سخت است ولى من از شما مى خواهم در شهادت من اصلا گریه نکنید بلکه بر مظلومیت امام حسین (ع) گریه کنید و اگر دلتان شکست ما را دعا کنید چون که شهادت فنا و نیستى نیست بلکه پرواز عاشق به سوى معشوق و آزاد شدن انسان از تمام بندها و پرواز بلبل است بسوى گل بالاخره شهادت خط انتهاى سعادت و رستگارى و فلاح یک انسان است و بدانید که انسان همیشه در معرض آزمایشهاى الهى قرار دارد و باید همیشه کوشش کند که از این امتحانات سرافراز بیرون آید که خداوند در قرآن مى فرماید به تحقیق ما شما را آزمایش مى کنیم، آزمایش هایى چون ترس و گرسنگى کمبود اموال و کشتن بعضى از شماها تا ببینند که کدام یک از شماها صبور هستید و بشارت بده صابران را.
پس شما سعى کنید از این امتحان سرافراز بیرون آیید و صبر و عمل داشته باشید و از صحنه مبارزه کنار نروید و حرفهاى امامان و رهبرمان را با جان و دل بپذیرید که یگانه راه مستقیم همان راه امام است و این را هم بدانید که من به خاطر این به جبهه نیامده ام که شما به شهادت و جبهه آمدنم افتخار کنید و بخاطر این به جبهه نیامده ام که دیگران بگویند فلانى در جبهه شهید شد بلکه خدا شاهد است که من فقط و فقط براى رضاى او و اداء وظیفه و دفاع از دین و میهن و اطاعت و لبیک گفتن به فرمان نایب امام زمان (عج) امام خمینى بدین راه قدم نهاده ام و تا آخر این راه را که آگاهانه و با علم کامل انتخاب کرده ام و مى دانم که این راه صراط مستقیم و راه تمام پیامبران و اولیاء خداست و هیچ شکستى در این راه نیست چه شهید بشوم و چه پیروز ادامه خواهم داد سخنى با برادران و خواهرانم: برادرانم امیدوارم که زندگى را درک کرده باشید و امیدوارم که هیچ موقع و تحت هیچ شرایطى سنگر مسجد و تشیع و مدرسه را ترک نکنید اگر من به آرزوى دیرینه ام رسیدم ناراحت نباشید و با رادمردی هاى خودتان از هدفتان و از اسلامتان و انقلابتان و از آرمان هاى خداییتان دفاع کنید
و به حکم آیه قرآن: ((و قاتلوهم حتى لا تکون فتنه و یکون الدین لله)) و مبارزه کنید و بکشید تا فتنه و فساد برداشته شود و دین حق پابرجا بماند. اما اى خواهران رسالت شما بسیار سنگین است که با حفظ حجابتان (که حجاب تو کوبنده تر از خون من است) و حفظ خون و پیام شهدا مى توانید، خدمت بزرگى به اسلام و مسلمین بکنید. امیدوارم که بتوانید به نحو احسن به وظیفه خود عمل نمایید. در آخر سلام مرا به تمام دوستان و آشنایان و فامیلها بخصوص عموى بزرگوارم جناب آقاى غلامرضا عبدى ومشهدى فاطمه برسانید و از همه براى من حلالیت بطلبید.