شهید «جواد نصرالدینی فرد زنجانی» در وصیتنامه‌اش می‌گوید: وظیفه ما مثل گذشته معلوم است؛ اطاعت از اوامر رهبری و رزمیدن تا آخرین قطره خون و تا کفر را ریشه کن کردن.

 

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید «جواد نصرالدینی فرد زنجانی» ششم فروردین ۱۳۴۱ ‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش کامل، رادیاتورساز بود و مادرش عفت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی پرداخت. طلبه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سی ویکم تیر ۱۳۶۱‏، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در مزار بالای زادگاهش به خاک سپردند.

 

شهید «جواد نصرالدینی فرد زنجانی» در وصیتنامه‌اش می‌نویسد؛

 

بسم رب ا لشهداء و الصالحین

«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا، تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون.»(فصلت/۳۰)

بعد از چهارده قرن که از ظهور اسلام می‌گذشت، ناگهان انفجاری در ایران رخ داد و همه قابها را در هم ریخت، همه خفتگان را بیداری، همه بیداران را هشیاری، همه جوانان را درس ایثار و همه نشستگان را درس قیام و همه ترسویان را شجاعت، به مستضعفان عزت، به مستکبران ذلت، به مظلومان یاری، به ظالمان خواری، به سکون‌ها حرکت، به حرکتها جهت، به جهت‌ها هدف، به هدف‌ها تقدس، به جدایی‌ها اتحاد، به بی‌دردها درد و به ظلمت ها نور بخشید و از آن جایی که هر انقلاب را ضد انقلاب و هر انفجاری را ضدانفجاری است، دشمنی‌ها با این حرکت و تحول آغاز گشت؛ از یک طرف آمریکا که پیر جماران و امام مستضعفان آن را شیطان بزرگ نامید و از طرفی دیگر شوروی و کشورهای مرتجع منطقه و هر آن که منافعش را در خطر می‌دید و از آن جا که ضد انقلاب دو گونه است: خارجی و داخلی.

از داخل نیز به این نهضت هجوم شد و اگر بگویم همه مخالف این حرکت شدند، مبالغه نیست. در نتیجه در این میان، قیام دوستانی «کالجبل الراسخ» و «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» و چونان فرموده امام علی -علیه السلام- «کونوا لظالم خصماً و للمظلوم عونا» و «فی صلاتهم خاشعون» به خود جلب کرد و دشمنان چونان ابوجهل‌ها و معاویه‌ها و… در مقابلش صف بستند و از روز پیروزی، یک آن آرام نگرفتند و هر روز با توطئه‌ای تازه با حق گلاویز شدند؛ ولی غافل از این که «و مکروا مکر الله و الله خیر الماکرین»؛ هر توطئه‌ای که چیدند، رسواتر شدند. روی کار آوردن ایادی خودشان در داخل، علم کردن گروهک منافقین، انتشار شایعات، تضعیف رهبری، ایجاد اختلاف بین مردم، ترور شخصیت مردان مومن و یاوران انقلاب، قیام مسلحانه، ترور شخصیت های بزرگ، طرح ریزی کودتا برای نابودی انقلاب و امام و بالاخره حمله به خاک ایران توسط صدام ملعون.

در مقابل، نیروهای مومن به انقلاب و یاران با وفای امام و اسلام عزیز، عکس‌العمل و مقابله لازم را در شرایط گوناگون توطئه از خود نشان دادند و تا کنون به یاری خدا مقاومت کرده‌اند و مقاومت خواهند کرد؛ تا انشاءالله ریشه کفر برچیده شود و امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- برپادارنده عدل، ظهور نماید و جهان را پر از عدل و قسط نماید و اما اکنون که ابرقدرت ها بسیج شده اند و به صدام کمک می کنند تا از سقوط و هلاک حتمی نجاتش دهند و به قول امام، تمامی کفر با تمامی اسلام درگیر شده است، باید ببینیم وظیفه ما چیست؟ وظیفه ما مثل گذشته معلوم است؛ اطاعت از اوامر رهبری و رزمیدن تا آخرین قطره خون و تا کفر را ریشه کن کردن.

و در این حمله ای که امشب یا فرداشب آغاز خواهد شد باید به یاری خدا پیشروی کنیم به طول ایران تا کربلا و از آن جا تا قدس باشد. و هیچ سستی به خود راه ندهیم که «ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین». خدایا! تو می‌دانی که ما جز برای احقاق حق و جز برای اسلام و قرآن تو قیام نکرده‌ایم. و خدا! تو از قلب من آگاهی و می دانی که من آرزوئی جز تقرب به تو ندارم و اگر این تقرب با شهادت میسر است، شهادت را نصیب من بفرما. و تو خود، شهید را «عند ربهم یرزقون» نامیدی و او را مقرب به خود کرده ای. خدایا! تو را سپاس که به من این لیاقت را دادی که در جبهه حق علیه باطل باشم و اگر قبول کنی، جزو سربازان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- باشم.

خدایا، معبودا! تو خود وعده داده‌ای که مظلومان را یاری کنی و از ایمان آورندگان دفاع نمایی؛ «ان الله یدافع عن الذین امنوا». پس ای معبود عزیز! تو خود به مظلومان ایران و جنوب لبنان و فلسطین یاری بفرما.

ای خدایی که موسی را در مقابل فرعون و پیامبر را در مقابل ابوسفیان و علی را در مقابل دشمنانش یاری کردی، رهبر ما را نیز یاری فرما تا پوزه آمریکا و همه ستمگران را به زمین بمالد و کلید فتح کربلا و قدس به دست مبارک آن امام بزرگ و آن نایب به حق حضرت مهدی -عجل الله تعالی فرجه الشریف- باشد.

ای خدای بزرگ! پدر و مادر مرا از من خوشنود و راضی بفرما. و خانواده مرا در دنیا و آخرت عزیز بگردان.

و اما شما ای پدر و مادر عزیز: مبادا در مرگ من خود را محزون کنید؛ چرا که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و افتخاری را بالاتر از این نمی‌دانم که برای رضای خدا و به فرمان امام عزیز، خون ناقابلم را فدای اسلام عزیز نمایم و این نهایت آرزوی من است. «اللهم الرزقنی قتلاً فی سبیلک» و مگرنه این است که ما از خداییم و به سوی او می رویم؟ و چه بهتر که با جسمی خونین به حضور پروردگارم بروم؛ تا شاهدی باشم در ورق تاریخ برای مظلومیت اسلام و ظلم ظالمان.و از حضور شما تقاضا دارم که اگر هر بدی نسبت به شما انجام داده‌ام، به بزرگی خودتان عفو کنید و مرا از یاد نبرید؛ مخصوصاً در دعاهایتان.

و با تو ای برادر عزیز مصطفی جان! چه بگویم که تو خود بهتر از من مسائل را می دانی، ولی برای وداع چند کلمه‌ای با شما سخن می‌گویم:

برادر جان! رستگاری بدون علم و تقوا، میسر نسیت و این را که دو بال برای پرواز به سوی خدایند را فراموش نکن و در همه حال رضای خدا را در نظر بگیر؛و بعد از من سعی کنید پدر و مادرم زیاد ناراحت نشوند.و هر چه می توانی به آنها صحبت کن تا خدا هم از تو خوشنود باشد و به وصایایی که شفاهاً به شما گفتم عمل کنید. و از همه ی دوستان و آشنایان و فامیل حلالیت بطلبید.

شما ای خواهران عزیز و گرامیم! حجابتان را که مشت محکمی است به دهان دشمن، حفظ کرده و همیشه سعی‌تان این باشد که فردی باتقوا و مومن باشید. در خانه به همدیگر مهربان باشید ودر همه حال خدا را فراموش مکنید و همچنین مرا دعا کنید و در نمازها و عباداتتان مرا یاد کنید و مرا ببخشید که برادر خوبی برای شما نبودم. بار دیگر به حضورتان سلام عرض می‌کنم و شما را به خدای بزرگ می سپارم.

۲۱ رمضان ساعت ۱۰/۳ بعداز ظهر(۲۲/۴/۱۳۶۱)

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک

جواد نصرالدینی

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده