حلقه محاصره قسمت سوم
رزمندگان استان زنجان در عملیات های مختلفی همچون عملیات خیبر حماسه آفریدند. در بخشی از این خاطرات می خوانیم: با تنگ تر شدن حقله محاصره دشمن و نفوذ نیروهای پیاده و کماندو های گارد ریاست جمهوری عراق ، به داخل خطوط دفاعی گردان ، خط پدافندی گردان شکسته می شود و این محور از منطقه عملیاتی بار دیگر به تصرف عراقها درمی آید ، نیروی های مزدور عراقی وقتی وارد خطوط دفاعی گردان می شوند در کمال تعجب و حیرت آدم سالم و سرپائی را در پشت خاکریز و داخل سنگرها نمی یابند و هر چه به چشمان می خورد تنها پیکرهای پاک و غرقه به خونی شهدایی بود که تا آخرین نفس هاشان جنگیده بودند.

 

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، در قسمت سوم خاطره ای زیبا و شنیدنی از حماسه آفرینی رزمندگان گردان حضرت ولیعصر (عج) استان زنجان ، در عملیات غرورآفرین خیبر می خوانیم:

 

عاشورائی دیگر در صحنه پرآشوب گیتی درحال شکل گیری بود و کربلایی خونبار آرام آرام داشت پدیدار می گشت ، دگرباره جبهه حق و حقیقت با نفراتی اندک در مقابل سپاهیان انبوه و مسلح باطل ایستاده و باز پیروزی خون بر شمشیر خودنمایی می کرد ، آری اینک در این برهه از زمان و در این مکان مقدس که مجنون نامگذاری شده ، مجنون صفتانی عاشق پیشه بعداز ۱۴ قرن مردانه و صادقانه به ندای هل من ناصر ینصرنی مولا و آقای آزادمردان عالم خلقت حضرت امام حسین (ع) لبیک گفته و با ایمانی راسخ و استوار ، همچون کوههای سر به فلک کشیده ، تمام هستی و زندگی خود را فدای عقیده و اعتقادشان کرده و چون سربازی کوچک از خیل سربداران آیین سرخ تشیع با نثار مظلومانه جان خود صداقت و راستی کردارشان را به اثبات رسانیده و برای نسل های آینده راه و رسم آزادزیستی و آزادمردی را با سرخی خون خود ترسیم و تدوین می نمودند .

 

آری ! آن دل که صادق نیست ، عاشق نیست و در حقیقت دل های صدیق و راست قرارگاه عاشقی ست !

 

سردار حسن باقری فرمانده دلاور گردان در این لحظات پرتنش حس غریبی را در اعماق وجودش احساس می کرد ، او تاکنون چنین حالت عجیبی را در خود ندیده بود ، قلبش داشت تند تند می زد و زبان و دهانش خشک و خشک شده بود ، او آنقدر فریاد ( الله اکبر ) سر داده بود که دیگر صداش از گلویش در نمی آمد و آنقدر با تیربار تیراندازی کرده بود که گوش هایش دیگر صدائی را نمی شنید ، سردار باقری داشت در این دقایق مرگ بار و ترسناک که تنها چند قدمی با مرگ و نیستی فاصله نداشت از حسرت پرواز و اشتیاق وصال می سوخت و از برای عروج به بارگاه معشوق عاشق پرور پروانه وار بال بال می زد و همچون مرغکی بال و پر بسته ، شیدا و عاشق خود را به در و دیوار این جهان خاکی می زد ، که به ناگاه از کمینگاه غیب ، کمند توفیق و سعادت بجانب او انداختند و باب شهادت به کلید عنایت و مرحمت بر وی بگشادند . گلوله ائی مستقیم صفیرکشان آمده ، درست بر گلوی زیباش می نشیند و روح پاکش را از جسم خاکی بیرون کشیده ، تا عرش علا و محضر مبارک دوست پروازش می دهد و اینگونه می شود که فرمانده پاکباز و دل باخته گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) پس از حضوری موثر و حماسه ساز در حدود ۹۹ عملیات کوچک و بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ هفتم اسفند ۱۳۶۲ در عملیات غرورآفرین خیبر ، در خاک نمناک جزیره مجنون به شهادت می رسد .

 

با تنگ تر شدن حقله محاصره دشمن و نفوذ نیروهای پیاده و کماندو های گارد ریاست جمهوری عراق ، به داخل خطوط دفاعی گردان ، خط پدافندی گردان شکسته می شود و این محور از منطقه عملیاتی بار دیگر به تصرف عراقها درمی آید ، نیروی های مزدور عراقی وقتی وارد خطوط دفاعی گردان می شوند در کمال تعجب و حیرت آدم سالم و سرپائی را در پشت خاکریز و داخل سنگرها نمی یابند و هر چه به چشمان می خورد تنها پیکرهای پاک و غرقه به خونی شهدایی بود که تا آخرین نفس هاشان جنگیده بودند و بدن های زخم خورده و پاره ، پاره رزمندگان مجروحی بود که تا آخرین رمق هایشان دست از نبرد برنداشته بودند  ، بچه های با غیرت و با اخلاص گردان حضرت ولیعصر (عج) با شجاعتی مثال زدنی و با مظلومیتی دردآور ، سربلند و پرافتخار تا آخرین قطره های خون خود مقاومت و پایداری کرده بودند و از شکست عملیات و تصرف دوباره جزایر مجنون جلوگیری کرده بودند . اجساد معطر و مطهر آن دلاور مردان تا سال ۱۳۷۶ در همان منطقه بجای ماند.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده