شهادت یکی پس از دیگری
به گزارش نوید شاهد زنجان، در قسمت دوم خاطره ای زیبا و شنیدنی از حماسه آفرینی رزمندگان گردان حضرت ولیعصر (عج) استان زنجان ، در عملیات غرورآفرین خیبر می خوانیم:
حلقة محاصره دشمن رفته رفته تنگ تر و تنگ تر می شود ، فرمانده دلاور و بی ادعای گردان #سردار_حسن_باقری خسته و تشنه ولی با ایمانی راسخ و با شجاعتی مثال زدنی همچنان در حال جنگ و گریز است ، ناگهان فریاد بچه ها برمی خیزد که نیروهای بعثی از یک سمت خود را به چند متری خط رسانیده و در حال ورود به کانال هستند ، سرادر حسن باقری با مشاهده اوضاع رزمندگان و وضعیت خطرناگ خط ، سریع تیرباری را از دست یکی از بچه ها گرفته و با سرعت تمام به طرف آن سمت از خط می رود ، درگیری در آن قسمت بسیار شدید و تن به تن است ، چندنفری از برادران رزمنده در آن ناحیه به شهادت رسیده اند و سنگرهایشان به تصرف عراقها درآمده ، سردار باقری به هر طریقی که بود خود را به نزدیکی محل نبرد رسانیده و تیربار را روی خاکریز مستقر کرده و شتابان شروع به تیراندازی به سمت نیروهای عراقی میکند .
بچه های باغیرت و سربدار گردان حضرت ولیعصر (عج) با دیدن آن همه ایثار و شهامت و جسارت فرمانده پاکباز گردان ، به شور و شوق آمده و جانی تازه می گیرند ، برادران رزمنده یکپارچه با فریادهای بلند ( الله اکبر ) از جای برخاسته و در یک چشم به هم زدن بارانی از گلوله و موشک آر پی جی را روانه میدان نبرد می کنند ، دیگر احدی از سلحشوران دلیر گردان به خود اجازه پنهان شدن از ترس ترکش و گلوله را نمی داد و همگی عاشقانه و دل باخته با قلبی مملو از یاد و نام خدواند تعالی به پاخاسته و پاکبازانه و مظلومانه پیکاری به یادماندنی و افتخارآمیز را در تاریخ خونبار هشت سال دفاع مقدس به یادگار می گذارند . ( یادشان گرامی )
تعداد زیادی از همرزمان یکی پس از دیگری به شهادت رسیده و در اکثر سنگرها پیکرهای پاک و مطهر و غرقه بخون آن سربداران پروانه صفت به چشم می خورد ، آمار همسنگران زخمی در حال افزایش است و متاسفانه نه امکان تخلیه مجروحان وجود دارد و نه وقت رسیدگی به وضعیت زخم های آنان برای کسی مهیا می شود ، بعضی از آن عشاق زخم خورده آخرین لحظات زندگی پر از رشادت و ایثار خود را سپری می کردند و اگر خوب دقت می کردی می دیدی که دارند آرام ، آرام با معشوق ازلی خود راز و نیاز می کنند ، بعضی از آن عزیزان از چند ناحیه مختلف بدن زخمی شده اند و معلوم است که دارند درد و رنج زیادی را متحمل می شوند و صدای ناله دردآمیز و جانخراش آنها ، داشت جان و قلب دیگر همرزمان را به آتش می کشید .
سردار حسن باقری این بسیجی مخلص و این سردار دلیر و بی ادعای سپاه توحید ، بدون کوچکترین استراحتی همچنان در حال پیکار با مزدوران بعثی می باشد و صدای شلیک تیربارش لحظه ای قطع نمی شود، صدای فریادهای رسا و بلند (الله اکبر) او، در میان آن همه صدای گلوله و انفجار کاملأ بگوش می رسد و باعث ایجاد روحیه و شجاعت در همسنگران دیگر می شود، او در چند روز عملیات چندبار زخم برداشته و بهترین دوستان و یاران خود را از دست داده و غم هجران همسنگران و غصه تنهائی و جا ماندن از غافله پروانه صفتان عاشق، داشت جان مالامال دردش را به آتش می کشید، رزمندگان دلاور و پاکباز گردانش داشتند جانانه و مخلصانه با قشون عظیم و تا بن دندان مسلح دشمن می جنگیدند و آرام و بیصدا در کمال مظلومیت زخم برمیداشتند و یک به یک از جمع جنگجویان دلیر گردان کمتر و کمتر می شدند...