سخنی از شهدای سادات؛ از خداوند می خواهم دیداری در بهشت داشته باشیم
به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید «سیدامیرحسین موسوی» سوم فروردین ۱۳۳۲ ، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش سیدابراهیم، روحانی و کشاورز بود و مادرش سیده ربابه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درمی خواند و دیپلم گوفت. کارمند آموزش و پرورش بود. سال۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوازدهم آبان ۱۳۶۱ ، در عین خوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در مزار پایین زادگاهش به خاک سپردند.
قسمتي از نامه خانوادگي شهيد سيداميرحسين موسوي به همسرش
اميدوارم هميشه با خدا باشي. اگر غمي به تو روي آورد متوسل به قرآن كريم شو و عبادت كن. لحظاتِ آخر روز عاشورا است. به ياد شما زيارت عاشورا خوانده در قله كوهي نشسته، مسلط به طبيعت هستم. نميدانم چه جوري برايتان ترسيم كنم. عاجزم و از عهدهام خارج است. فقط ميتوانم بگويم خيمههاي رزمندگان شبيه به خيمههاي حسينی(ع) است. اي كاش شما هم اين جا بوديد ولي دين ما اجازه جهاد به شما نميدهد همانطوري كه به حضرت زينب(س)اجازه نداد.
اگر خداي متعال به ملكوت اعلي دعوتم فرمود در مرگم گريه و زاري نكنيد. صبور باشيد. خدا صابرين را دوست ميدارد. همچنين علي(ع) سرور شهيدان در نهج البلاغه فرموده است: « هر وقت مصيبتي برايتان روي آورد اگر براي رضاي خدا تحمل نموديد اجر عظيمي در پيشگاه خدا داريد وگر نه، دنيا تدريجاً آن را فراموش تان خواهد كرد و اجرتان را از دست خواهيد داد.»
چند صباحي با هم بوديم. اذيتهاي زيادي برايتان داشتم. براي رضاي خدا عفوم فرماييد. اگر شهيد شدم افتخار كنيد. در اين دنياي پست كسي باقي نخواهد ماند. مگر خداوند نفرموده: «كل نفس ذائقه الموت؟» فرض كنيد كه ما هميشه پيش شما هستيم. آيا ديگر از دنيا نخواهيم رفت؟ مگر با هم نميخوانديم ابوذر غفاري آن ابرمرد تاريخ چگونه جان به جانانش تسليم كرد و تن به ذلت و خواري نداد و چگونه وصيتي به عيال مهربانش كرد؟ جان به فداي آن ها باد.
خدا يارتان و ياورتان باد. اگر شهيد شدم از خداوند سبحان ميخواهم ديداري در بهشت داشته باشيم.
والسلام