شهید «رسولی»:
شهید «عبداله رسولی» در وصیتنامه خود می نویسد: خدايا! اگر مشيت تو اين است كه در جبهه كشته شوم، كشته شدنم را شهادت من قرار بده و تا من را نيامرزيده اى از دنيا نبر. خدايا! آنقدر تو را به خود نزديك مى بينم كه هنگام دعا يقين دارم كه دعاهايم مستجاب مى شود.

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید عبداله رسولی ششم آذر ۱۳۳۲، در شهرستان خرمدره به دنیا آمد. پدرش حسین و مادرش صفی نام داشت. ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوم آبان ۱۳۶۳‏، با سمت بی سیم چی در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به گردن، شهید شد. مزار او در زادگاهش قرار دارد.

 

در وصیتنامه شهید عبداله رسولی می خوانیم؛

 

وصيت‌نامه  

بسم الله الرحمن الرحيم

وصيت نامه اينجانب عبدالله رسولى براى خانواده و هم دينى هاى عزيزم در منطقه عملياتى غرب بانه نوشته ام و نام پدر مرحوم حسين رسولى.

((بهترين عمل در نزد خدا جهاد در راه خداست و چيزى مانند آن نيست)). (نهج الفصاحه)

اول: سلام و درود بر حضرت محمد (ص) و خانواده مطهرش. سلام و درود به حضرت على (ع) و يازده فرزند بزرگوارش.

سلام به شهيدان پيرو راه حقيقت و كمال و پيرو راه انبياء (ع). سلام به كليه تفنگداران روى خاكريزها و سلام بر تك تيراندازها. سلام بر آرپيچى زنها. سلام بر مجروحان پر پيچ و خم جبهه ها. سلام به كسانى كه به هر عنوان براى خدا كار مى كنند.

دوم: وصيت من به خانواده ام اين است كه برايم اصلا گريه نكنيد و از كسانى كه براى تشييع جنازه ام دعوت مى شوند و از كسانى كه در اين مورد شركت كرده اند، خواستار اين باشيد از خداوند بزرگ منان در خواست بخشش و عفو براى من بكنند و مادر، برادر، و ديگر خانواده عزيزم مرا گذشت كرده و ببخشيد. 

خدايا! خود شاهد هستى و مى دانى كه من قصدم خدمت به اسلام و مسلمين است و اگر تا به حال نتوانستم به نحوى كه شايسته است، عمل كنم اين را از من ببخش.

خدايا! شاهد هستى كه تا به حال سعى كرده ام تا به نفسم غلبه كنم، اگر موفق نشده ام، مرا در اين راه همراهى كن.

خدايا! اگر مشيت تو اين است كه در جبهه كشته شوم، كشته شدنم را شهادت من قرار بده و تا من را نيامرزيده اى از دنيا نبر.

خدايا! آنقدر تو را به خود نزديك مى بينم كه هنگام دعا يقين دارم كه دعاهايم مستجاب مى شود.

خدايا! همچنانكه تا به حال در همه كارها كمكم كرده اى، اكنون به كمك و يارى تو بيش از هر زمان احتياج دارم.

خدايا! لحظه اى مرا به خود وامگذار و اكنون كه در برابر تو احساس مسئوليت مى كنم و نيز در برابر جمعى مسئول هستم، دست نياز به سوى تو دراز مى كنم.

خدايا! همچنانكه خود فرموده اى دست رد به سينه نيازمندان نمى زنى. پس مرا دستگير باش.

((دلها مانند آهن زنگ مى زند. گفتند: صيقل آن چيست؟ گفت: ياد مرگ و خواندن قرآن مجيد است)) (نهج الفصاحه)

 والسلام عليكم 28/7/1363

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده