«شهید ابرهیم اصغری» در وصیتنامه خود می‌نویسد: تو خمينی جان، جان جانانم، روح و روانم، مگر نعمتی بالاتر از وجود سراپا مهر تو هست؟ بگو تا همه از پير و جوان و مرد و زن، كفن پوش شويم و غسل شهادت را كه يادمان داده‌ای از آب‌های اقيانوس عشقت بگيريم و زمين را بر مهدی (عج)، فرشی گلگون تدارک ببينيم.

 

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید ابرهیم اصغری دوم تیر ۱۳۳۶، در روستای مزرعه از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش محمد، عکاس بود و مادرش سکینه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ادبیات فارسی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی۱۳۶۵‏، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مدفن او در مزار پایین شهرستان زنجان واقع است.

 

شهید ابرهیم اصغری با امام خمینی(ره) چنین نجوا می کند؛

 

اما! كاش مي شد در عشق تو، هزاران بار مي كشتنم و قطعه قطعه ام مي كردند، تكه هاي تنم را مي سوزاندند و خاكسترم را به باد مي دادند و باز زنده مي شدم و تو خميني جان، جان جانانم، روح و روانم، مگر نعمتي بالاتر از وجودسراپا مهر تو هست؟ بگو تا همه از پير و جوان و مرد و زن كفن پوشان، شويم و غسل شهادت را كه يادمان داده اي از آب هاي اقيانوس عشقت بگيريم و زمين را بر مهدي(عج)، فرشي گلگون تدارك ببينيم.

آمديم تا جان ببازيم، دست چيست مرد كز سيلي بترسد مرد نيست اما پدر جان و مادر جان! كه قدر تمام دنيا دوستتان دارم و هيچ گاه چهره هاي مهربان و خدايي تان از نظرم محو نمي شود، من فرزند خوبي براي شما نبودم ، نتوانستم، در پيري عصاي دستتان باشم، ولي يادتان باشد كه شما اين گونه در دامان پرمعنويت خود پرورش داديد، شماسيدالشهدا (ع) را براي من، اولين بار شناسانديد.

در مرگ من، ناراحت نباشيد. اگر گريه مي كنيد، براي علي اكبر حسين(ع) گريه كنيد. من خيلي به روضه سيدالشهدا و يارانش علاقه دارم، مجلس روضه را فراموش نكنيد، ما با همين مجالس زنده هستيم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده