میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند!
در مناجات شهید "احد فغفوری" میخوانیم؛
خدایا،
به فرزندان ابراهیم بنگر که چگونه اسماعیلوار به قربانگاه عشق میشتابند و پیروزمندانه جان میگدازند. میسوزند تا با کفر نسازند. میروند تا ایمانشان نرود و میمیرند تا چراغ توحید نمیرد.
خدایا، از هابیل تا کنون همواره شهیدمان کردهاند. قرنهاست که زنجیر بر پایمان، زندان مأوایمان و شکنجه همراهمان است. پایمان را شکستند تا نرویم، زبانمان را بریدند تا نگوییم، خونمان را ریختند تا نباشیم. پنداری هنوز صدایشان در گوشهایمان طنین افکن است. چه نیکو سرود وحدت و دعای همت میخواندند و چه زیبا شهادت را تفسیر میکردند. چه خوش در آسمان عشق درخشیدند و چه زود از کنارمان به آسمانها پر کشیدند. با خون خود فلق آراستند و به نور مطلق پیوستند. طلوع فجر را بر قلهی گیتی نمایان ساختند، اگر چه خود در این راه سوختند.
خدایا، تو میدانی که ما چه میکشیم، پنداری که چون شمع میسوزیم و ذوب میشوی. ما از مردن نمیهراسیم، اما میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند. اگر نسوزیم روشنایی میمیرد و جای خود را دوباره به شب میسپارد. از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر، باید شهید شویم تا آینده نمیرد و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. کاش میشد امروز شهید میشدیم، فردا زنده میشدیم و دوباره شهید میشدیم.
خدایا، ما با تو پیمان بستهایم که تا پایان راه برویم و بر پیمانمان همچنان استواریم. ما هیچگاه مأیوس نشدهایم و نخواهیم شد و اگر تمام دردهای عالم را به جانمان بیندازند از پای نخواهیم نشست که امت ابراهیم را فقط رفتن باید و بت شکستن، نه ماندن و برجای نشستن.
خدایا، اماممان را که عصارهی انسانیت معاصر، اسطورهی مقاومت، الگوی جهاد و مظهر ایمان است نگهدارش. خدایا، شهیدانمان در آخرین تکبیر خویش به نیایش ایستادند تا بر ایستادن امام دعا کنند، مستجاب کن. شهیدان یک وصیت داشتند که آن را با خون خود نوشتند، وصیّشان تویی، امام را نگهدارش.
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان