فرماندهی که در آخرین لحظات به حالت درازكش نيروها را هدايت می كرد
محمديان در عين حاليكه مخالف سرسخت منافقين بود و در دستگيرى آنها سعى وافر داشت اما معتقد كه بايد با جاذبه به تربيت آنها پرداخت. خصلت نيكو و برخوردهاى صحيح او موجب شد كه بسيارى از آنها از اعمال خويش توبه كنند و با اعزام به جبهه هاى جنگ ايران و عراق به شهادت برسند. او در انجام كارهاى خير پيشقدم بود و در كمك به افراد بى بضاعت سعى فراوان داشت، بطورى كه حتى لباسهاى خود را براى آن سرى از افراد بسيجى كه فقر مالى داشتند مىفرستاد.
در جريان غائله كردستان بارها بعنوان فرمانده نيروهاى اعزامى از زنجان در صحنه هاى درگيرى حضور يافت. براى اولين بار در تاريخ 30 آذر ماه سال 1359 براى مبارزه با متجاوزان عراقى به جبهه جنوب رفت و پس از مدت كوتاهى استقرار در پايگاه "منتظرين شهادت" به خط مقدم جبهه سليمانيه و دارخوين عازم شد. و پس از گذشت نزديك دو سال در 21 بهمن ماه سال 1359 به زنجان برگشت.
او در سه نوبت متوالى، فرماندهى منطقه استراتژيك دارخوين كه به رزمندگان زنجان سپرده شده بود را به عهده داشت. شادترين لحظات او زمان اعزام به جبهه ها و حزن انگيزترين آن هنگامى بود كه بخاطر مسئوليتهاى سنگين در شهر زنجان از رفتن به جبهه منع مى شد.
اصغر محمديان آخرين بار در تاريخ 12 اسفند ماه سال 1360 بعنوان فرمانده گردان شهداء رزمى به جبهه رفت و بعد از استقرار در پايگاه شهيد آيت
ا... سيداسدا.. مدنى دانشگاه جندى شاپور اهواز از تاريخ 20 اسفند ماه 1360 به شناسايى
منطقه عملياتى و انجام مانور آماده سازى نيروها پرداخت.
در تاريخ 27 اسفند ماه سال 1360به شوش اعزام شد و در آنسوى رودخانه كرخه در انتظار شروع عمليات ماند. پيش از آغاز عمليات فتح المبين او و پسر خاله اش محمد سقطچى و جمشيد انصارى در جلسه فرماندهان رده بالاى سپاه شركت كردند. در آن جلسه تصميم گرفته شد به منظور رعايت اصل غافلگيرى و فريب دشمن در "دره شيلش" در پشت سايت 5 با نيروهاى به استعداد 96 نفر با سه فرمانده [در صورت شهادت و يا جراحت نفر بعدى فرماندهى را بعهده بگيرد.] عمليات فريب انجام شد.
محمديان بعد از مشورت با حجةالاسلام محلاتى به اتفاق آقاى سقطچى و انصارى و نيروهاى داوطلب و آماده عمليات بامداد روز 2 فروردین ماه سال 1360 به سوى اهداف تعيين شده در عمليات حركت كرد و تا ساعت 5/7 صبح به اهداف مورد نظر دست يافت. در اين عمليات اصغر محمديان براثر اصابت گلوله تيربار دوشكا به پاى راست بشدت مجروح شد. او با يك دستمال محل جراحت را بست و على رغم اصرار همرزمان جهت انتقال به پشت جبهه به خاطر تضعيف نشدن روحيه نيروها به حالت درازكش نيروها را هدايت مى كرد و از معاون اول خود (شهيد) "ابوالفضل پاكداد" خواست تا هدايت عمليات را بدست گيرد.
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان