شهید محمدولی رضائی: شهادت یک نفر، بار مسئولیت شما را زیادتر میکند
شهید محمدولی رضائی بیستم فروردین ۱۳۴۳، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش حاتم، فروشنده دوره گرد بود و مادرش تحفه نسا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سی و یکم خرداد ۱۳۶۲، در سردشت هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش در مزار پایین زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش جهانگیر نیز به شهادت رسیده است.
بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳
وصیتنامهی
اینجانب محمّدولی رضائی واحد اعزامی از بسیج مستضعفین و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان –زنجان مکتب ما مکتب خون –ملّت ما ملّت شهادت است (امام خمینی).
اولاً سلام برحسین(ع) سلام بر آل حسینی – و سلام بر اولاد حسین(ع) و سلام بر رهبرکبیر بتشکن زمان روحالله موسویالخمینی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و درود بیپایان ما به روان شهیدان راستین انقلاب اسلامی ایران برادران و خواهران شهیدپرور ایران هم اکنون که من به عنوان یک فرد ایرانی این راه سرخ حسینی را با آگاهی تمام پیش گرفتهام و آرزویم پیروزی جان برکفان را بر کفر صدام و صدامیان و شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار را از درگاه خداوند مسئلت میجویم.
با خدای خود میثاق و پیمان بستهام. تا آخرین قطره خونین که در بدن دارم با این بعثی بستیزم. من وظیفه خود دانستم که در این لحظات حساسّ که قسمتی از خاک مقدّسمان در دست جنایتکاران و در زیر چکمههای مزدوران بعثی قرار گرفته به این صراط مستقیم آیم و یا سایر رزمندگان به این کفّار نشان بدهیم که رزمندگان به گفتههای رهبرکبیر گوش فرا میدهند هر لحظه بخواهند و مانند موج خروشان میغرند.
برادران و خواهران هموطن این وظیفه تک تک شماها است که به جبهههای نبرد حق علیه باطل بیایید و با دشمنان اصلی به مبارزه بپردازید. پدرم و مادرم و ای خویشان و همبستگان من شماها دعا کنید که خداوند این قربانی حقیر را از شما بپذیرد و امیدوارم که اگر در این راه شهادت نصیب من شد. هیچ گریه و زاری به راه نیندازید؟
برای آن کسانی شهید میشود گریه نکنید. و آنها مرده مپندارید بلکه آنان زندهاند و در نزد خدای خودشان روزی میخورند؟
پدرم و مادرم اولاً سلام و بعد از سلام امیدوارم مرا ببخشید که نتوانستم وظایفی را که باید نسبت به شما انجام میدادم را جبران کنم. مادر جان از شما تقاضا دارم که آن شیری که به من دادهای حلالم کرده باشی و درباره من خیلی زحمتها و بیخوابیها کشیدهای. خداوند ترا با زینب کبریٰ همنشین کند.
بخدمت برادران گرامیم یک به یک عرض سلام میرسانم. برادر ارجمندم خواستارم که اگر احیاناً در این راه به شهادت رسیدم نباید ناراحتی به راه بیندازید باید هر چه زود به مسائل شرعی خودتان توجه نموده و به جبهههای نبرد اعزام شوید. و سلاح مرا بدست گرفته با دشمنان دین به مبارزه مشغول باشید از خدای خود آرزوی را که دارد آن موقع میطلبید.
شما برادران کوچکم مؤظف هستید که درسهای خودتان خوب خوانده یا موفقیّت تمام امتحانات خودتان را بدهید و در کارهای خودتان کوشا باشد. و پیام به هموطنان عزیز این است؛ که آن را بدانند یک نفری که شهید میشود بار مسئولیت شماها زیادتر میشود و همیشه در دعاهای خودتان فرج مهدی موعود را از درگاه پروردگار ایزد منان بخواهید.
خواهر جان امیدوارم که شما مانند سایر خانواده خودمان ما را حلال کرده باشی و شما را هم به خدای بزرگ میسپارم.
بخدمت همسر عزیزم اولاً سلام میرسانم و بعد از سلام سلامتی وی را از خدای جهانیان مسئلت میجویم.
همسر عزیزم احیاناً اگر در این راهی که پیش گرفتهام به درجه رفیع شهادت نائل گشتم اولاً امیدوارم که افتخار بکنی و ثانیاً هیچگونه گریه و یا ناراحتی بوجود نیاوری. شما باید خوشحال باشی که این چنین شوهری را بر خود قرار دادهای و در راه خدا کشته شده و در آخر اگر به هدف خودم رسیدم. شما میتوانی با آنکه قانون اسلامی میگوید عمل کنی و دیگر عرض ندارم و شما را به خدای بزرگ میسپارم.
والسَّلَامُ علیکم و رَحمةُ الله وَ برکٰاتهُ
وصیتنامه محمّدولی رضائی
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان