شهید غلامرضا فتحی: هوشيار و آگاه باشيد، دشمن در کمین است
به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید غلامرضا
فتحی یکم شهریور ۱۳۴۹، در روستای
گلابرسفلا از توابع شهرستان ایجرود به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، کارگری می کرد و
مادرش قمری نام داشت. تا اول راهنمایی درس
خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی پرداخت. طلبه بود. ۱۳۶۲ ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و بیست و
پنجم مهر ۱۳۷۵، پس از تفحص در مزار
پایین شهرستان زنجان به خاک سپرده شد.
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
«و لاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»(آل عمران 169 )
(مپنداريد كسانى كه كشته مىشوند در راه خدا مردگانند بلكه ايشان زنده هستند و در نزد پروردگاران روزى مىخورند يعنى از نعمتهاى الهى بهرهمند هستند)
خدايا بر من بيچاره رحم كن هر چند كه سن چندان زياد ندارم ولى گناهم بىشمار است. اين بدن ضعيف مرا از عذاب دردناك آخرت محفوظ گردان. آمين.
بارالها! نظر لطف به سوى بنده عاصى و گنهكارت فرمودى كه توانست در جهاد مقدس اسلام سهمى داشته باشد. اينجانب وصيتنامه خود را به شرح زير آغاز مىكنم.
محصل علوم دينيه شهرستان زنجان، اينجانب بنا به حسب وظيفه شرعى و به دور از هر گونه اجبار به جبهه آمدهام تا بلكه بتوانم براى حفظ و حراست از آرمان مقدس انقلاب اسلامى، خدمتى كرده باشم و از ايزد منان مسئلت دارم در اين سفر، سفرى كه غايت و نهايت آن لقاءالله است، حقير عاصى را موفق گرداندو به آروزى ديرينه كه در دلم هست نائل گرداند و آن هم چيزى جز عشق به شهادت نيست چرا كه در طول تاريخ اسلام تمام پيامبران و امامان معصوم تشنه آن بوده در اين راه به ديدار دوست شتافتهاند چون فلسفه زندگى انسانهاى مومن همين است چون «انا لله و انا اليه راجعون» بقره 156 هدف نهايى ماست.
خدايا! از تو عاجزانه مىخواهم در اين راه به من روسياه توفيق عنايت فرما كه لحظهاى از هدفم سست و يا در انجام مسئوليتى كه دارم قصور و كوتاهى نكنم، چون طاقت عذاب تورا ندارم.
و اما پيام من كه به امت شهيدپرور ايران دارم، اين است كه جمهورى اسلامى ايران و بالاتر از آن امام امت خمينى عزيز، كه حاصل ثمره خون هزاران شهيد و مجروح و معلول است كه به دست ما رسيده را نگهدارى كنيد و مطمئن باشيد كه خير و سعادت شما در آن است.
پيامى كه به همسنگران خود دارم كه اميد آينده اين انقلابند، عرض مىكنم برادران خوبم هوشيار و آگاه باشيد دشمنان اسلام در كمين شماها كه اميد آينده رهبر هستيد خط امام را سر منشا راهتان قرار دهيد.
اما پيامى كه به خدمت پدر عزيزم و مادر مهربانم دارم اين است كه: پدرم من مىدانم تو براى بزرگ كردن من خيلى زحمت كشيدهاى و اميد داشتى در آخر عمر عصاى دست شما باشم من هم سخن قلب شما را تصديق مىكنم و اما پدر عزيزم، آرزوى تو اين بود كه من در پيش شما بودم و چه كنم كه اسلام الان در حالى واقع است كه فقط از مومنين ايثار جان و مال و اولاد را دارد. پس پدرجان مرا و اميدوارم دعا كنى خدا اين خدمت ناچيز را قبول كند كه روز قيامت موجب شادى شما باشم.
و اما مادر بسيار مهربانم اميدوارم تو در فراق من همچون حضرت زينب سلامالله عليها صبور و بردبار و با شهامت باشى من مىدانم تو از جدايى من ناراحت مىشوى، چون مادر هستى در شبهاى تاريك مرا در سينه خود از گرما و سرما نگه داشتى و مرا بزرگ نمودهاى. مادرم اگر خدا شهادت را به من نصيب كرد در شهادت من گريه نكن چون دشمنان اسلام زياد هستند، شاد مىشوند هرگاه خواستى گريه كنى اطاقى را خلوت كن و به شهداى كربلا گريه كن به خاطر اينكه آنها على اصغرها دادهاند.
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان