خاطرهای از شهید فرید ناصری/ برمیگردم
به گزارش نوید شاهد از زنجان، رباب ناصری خواهر شهید فرید ناصری خاطره خود را چنین بازگو میکند؛
- اینهمه تو خونه روضه میگیرید برای کیه؟
- خوب معلومه برا امام حسین(ع).
فرید که از پرسـیدن سـؤال منظور داشـت و میخواست بحـث را بـه جایـی کـه می خواهـد بکشـاند ادامـه داد:خب!
اگه امام حسین؟(ع) بهترین چیز رو از شما بخواد چی؟
مـادر هـم بـدون معطلـی گفـت:زندگی من به فـدای امام حسین؟(ع).
پول،طلا و هر چی که بخواد رو در راهش میدم.
- اما امام حسین؟(ع) پول و طلا نمیخواد. هنر اینه که فرزندت رو در راه ایشون بدی.
مادر به شوخی گفت: خوب تورو میدم.
فرید خندید و کنار مادر نشست.
- ممنونم مادر که اجازه دادی!
- فقط یه شرط داره. باید قول بدی که برگردی.
- قول میدم!
فریـد کـه از گرفتـن رضایـت مـادر ذوق زده شـده بـود،
سـرش را آورد نزدیـک گـوش مـن و بـدون اینکـه او بشـنود گفت:«برمیگردم حالا یاعمودی یا افقی»!
مدتها بعد خبر شهادتش را آوردند.
منبع: اسناد معاونت پژوهشی و فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان