خاطرهای از شهید منصور جزءپناهی/ فرصت های دست نیافتنی
به گزارش نوید شاهد از زنجان، منیژه جزءپناهی، خواهر شهید منصور جزءپناهی از برادر خود چنین میگوید؛
اسمش را گذاشته بودم پریسا. پدر و مادرم آن را برای تولدم خریده بودند. دوست داشتم هدیهام را به همۀ دوستانم نشان بدهم تا ببینند که چه عروسکی دارم!
وقتی منصور فهمید برای عروسکم اسم انتخاب کردهام خنده اش گرفت. گفت من هم میخواهم هدیه ای برایت بگیرم. همیشه دوست داشتم بدانم هدیۀ منصور به من چیست.
برادرم جبهه رفت. به مناطق جنگی غرب اعزام شده بود. مدتی گذشت. خبر شهادتش را به ما دادند. داغ منصور عزادارمان کرد. چند روز بعد ساک رنگ و رو رفته و وسایل منصور را به ما تحویل دادند.
دلِ باز کردن آن را نداشتیم. گریه امانمان را بریده بود. بالأخره ساک باز شد. هرکدام از وسایل منصور که بیرون میآمد بهانه ای بود برای گریه کردن دوباره. تا اینکه نوبت به گردن بندی رسید با زنجیر فلزی و آویز عقیق با نوشته ای که نشان میداد آن گردن بند هدیهای ست برای من.
هدیه ای که هیچ وقت فرصتش پیش نیامد تا بابت آن از منصور تشکر کنم.
منبع: اسناد معاونت پژوهشی و فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان