توصیههای ارزشمند شهید مرسل محمدی/ بايد با تمام قدرت و بدون سستى به مسائل اصلى بپردازيم
وصيتنامه
((اعوذ بالله من الشيطان الرجيم))
))بسم الله الرحمن الرحيم و بسم رب الشهداء والصديقين((
))يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى((
))اى كسانيكه نفس آرميده و اطمينان يافته، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت باز گرد. پس در آى در جمع
بندگان و درآى در بهشتم)) (فجر 30-27(
با نام الله هستى بخش همگان ولى مومنين، فريادرس فرياد كنندگان، خداى توبه كنندگان، خداى شهدا و رزمندگان، خداى على، حسين (ع)، خداى مهدى، خداى خمينى، خداى خانواده هاى شهداء، خداى امت حزب الله، خداى مستضعفين و رب العالمين، به نام خالقى كه قادر است و توانا.
به نام كسى كه درباره اش قلبها و زبانها قاصر است. در مرثيه و در عظمتش كه على (ع) در آخرين ساعت فرمود: ((قسم به خداى كعبه كه رستگار شدم)) و با سلام بر اولياى خاصةالله و درود بر افضل پيامبران، ختم نبوت، پيامبر گرامى جهان و با سلام بر آل پاك ايشان تا حسين، از حسين تا مهدى، از مهدى تا رهبر كبير انقلاب و با سلام بر پيروان امام عصر و سربازان جانبازش. سلام بر سرور شهيدان، نمونه و اسوه، سلام بر كسى كه اهل كوفه رهايش كرده و با جانبازانى اندك در مقابله استكبار و كفر و شرك ايستاد و درس ايثار، شهادت و شجاعت و شهامت، مردانگى را براى آزادگان آموخت و در آخرين لحظه ها كه دشمن را ملاحظه مى كرد، چقدر شقاوت و قساوت قلب هستند و ندا داد و فرمود كه: ((اگر دين و آيين و مكتب نداريد، لااقل آزاده مرد باشيد)) و سلام بر رهروان ايشان.
به حق رزمندگان سربازان امام حسين زمان هستند و با آرزوى تعجيل در ظهور حضرت مهدى (عج) و طول عمر امام امت و پيروزى رزمندگان اسلام و نابودى كفر و طاغوت و فرعون و هيتلر زمانه، آمريكاى دور از مهر و محبت و دور از انسان و انسانيت، دور از تمدن و دور از كيش و دين و آيين، حيوانگونه زندگى مى كنند و مى خواهند قانون جنگل را در جامعه ايجاد كنند.
آرى برادر! تا نوكران آمريكا نيز مى خواهند، تيشه بر ريشه خلق اسلامى بزنند. آيا اينها طرفدار خلق هستند كه خلق را مثل مور و ملخ بر زمين مى ريزند و خاكستر مى كنند؟ آيا بهشتى و رجايى، باهنر، عابر، بازارى، كارگر، محصل، كارمند، چه جرمى داشتند و به چه گناهى به خونشان غلطيدند؟ آيا آنها جزو خلق نبودند؟ براى خداوند و خلق خدمت نمى كردند؟ آيا رزمنده اى كه از جبهه برگشت و در راه آنان اسير رگبار دشمن مى شود و بدنش سوزانيده مى شود از چه تبار بوده؟ خلق ايرانى، مگر به جبهه نرفته براى خدا و ناموس خلق در مقابل دشمن سينه هايش را مقابل گلوله سپر مى كنند. آرى برادر! منافق قرآن كريم را مكر مى كنند. ترور عابر مسافر و تخريب اماكن، مساجد و ترس چه مفهومى دارد به جز اينكه ضديت خودشان را با اسلام و امت اسلامى به نمايش مى گذارند و عاقبت از آن مسلمانان و متقين است.
قلبم از كثرت گناه در حجاب است و نفسم معيوب و عيب دار است. چند سال است به ياد و براى تو اقدام به نوشتن وصيت نامه مى كنم و با خود مى گويم لطف خدا شامل حال بنده شده. انشاءالله اين دفعه شهيد مى شوم و شهد شيرين شهادت مى چشم. ولى هر دفعه براى تو پا به عرصه جهاد گذاشته و بعضى از دوستانم، همسنگرانم شهيد مى شوند و من كه مى مانم در خود احساس حقيرى و كوچكى و حقارت مى كنم. ولى اين دفعه شايد اين آخرين وصيت نامه ام باشد.
الهى! اول از اينكه منت نهاده و توفيق اين را داده اى كه لباس مقدس سربازى و پاسدارى از اسلام را بر تن كنم، خدايا تو را شكر مى كنم. تويى ستارالعيوب هستى و پرده گناهان من را پاره نكرده اى.
خدايا! تو را شكر مى كنم به اينكه گفتى توبه پذيرم. خدايا! گفتى كه هر كه مرا بخواند و مرا صدا كند، پاسخش را مى دهم و در قرآنت براى مجاهد،
صفات عاليه شمرده اى. آنها را ستوده و در جوار خودت جا داده اى. بارى در قلبم دريايى از گفته موج مى زند. ولى نتوانستم به ظهور برسانم و به قلم بكشم. اگر چند روز، ماه، نيز بنشينيم باز وقت پيدا نمى كنم، دفترها را پر كنم. ولى چه كنم.
الهى! تو خود درد دل و سوز و گداز همه رزمندگان اسلام را مى دانى. شبهاى جمعه، دوشنبه، با كمال خضوع و خشوع تمام، در يك جا جمع مى شوند و در تاريكى شب حال پيدا مى كنند و با عاشق خود صحبت مى كنند و به ياد شهيدانشان مى افتند. آخر دوستان ما لياقت پيدا مى كنند و به جوار الله مى روند و پيش حسين مى روند و ما مى مانيم و جامعه.
خدايا! از يك سو بايد شهيد شويم تا اسلام از خونهاى ما رشد كند و از سوى ديگر بايد بمانيم از اسلامت دفاع كنيم تا اسلام را سر نبرند. خدايا! ما در اين دو راهى مانده ايم. خودت حافظ اسلام و ولايت فقيه باش و ما را به جوار خودت بكش و بخوان و ما نيز لياقت پيدا كنيم و ادامه دهنده راه شهيدان امت حزب الله باشيم.
وصيت من، وصيت شهداء، چندين هزار ما شهيد داده ايم و از پيش ما رفته اند كه همگى وصيت داشتند كه ياور امام باشيد. از اسلام دفاع كنيد. متقى باشيد. با قرآن مونس باشيد. شما هم مى توانيد از اولياء خاصةالله باشيد. پس وقت هست و فرصت را از دست ندهيد. بياييد به صف انسانيت و آدم و انسان كامل برويم و باشيم. ما در ظاهر انسان هستيم. ولى يك عده واقعا درك نكرده اند و تو را، واقعا شناخته و عاشق تو شده اند و آخر پيش تو آمده اند. فن نوشتن و بيان ندارم. اگر حرفهايم برايتان تلخ باشد، صادقانه و از ته قلب مى گويم و هيچ غرضى نيز ندارم و اميدوارم برخورد تلخ مرا به شيرينى پذيرا باشيد.
اما وصيت مخصوص من اين است كه به فرمانهاى امام، با جان و دل گوش دهيد و به فرمان او باشيد. امام الان تاكيد بر اين مسئله دارند كه الان مسئله اصلى جنگ است. بايد با تمام قدرت، بدون سستى، بدون واهمه و ترس و بدون تفرقه به مسئله اصلى بپردازيم و سعى در خاموش كردن اين فتنه كه از سوى عراق و صدام بعثى به رياست آمريكاى جنايتكار باشيم. من از اينكه در شهر بودم و به قبرستان شهداء مى رفتم از شهيدان خجالت مى كشيدم و تنها پناهگاه همين جبهه ها را مى ديدم. چون آنها وصيتشان، پر كردن جبهه ها بود.
خدايا! از تو مى خواهم به همه ما توفيق بندگى، عبادت و طاعت و معرفت، توفيق شناخت تو و ائمه و اولياى تو شناخت و وفادار ماندن در راهت و توفيق بدهيد كه شهد شيرين شهادت و بندگيت را بچشيم.
شهادت، سعادت اولياء بود. خدايا! توفيق بده، راه كربلاى حسين را بگشاييم و خانواده هاى داغدار به زيارت مولايشان بروند.
در نماز جمعه و راهپيماييها و كاروانهايى كه براى جبهه مى آيند، شركت فعال داشته باشيد. خدايا! ما را بيامرز و ببخش و از سر تقصيراتمان بگذر. ما را به اسلام و قرآن به امام و امت خدمتگزار قرار بده.
برادران حزب الله وقتتان را به بيهودگى نگذرانيد. در بسيج و پايگاهها ثبت نام كنيد و نسل منافقين و جنايتكاران داخلى را براندازيد. به كسانى كه از هر راهى مى خواهند به فقاهت و اسلام ضربه بزنند، اجازه ندهيد. در مقابل دشمنان داخلى و خارجى محكم و هوشيار باشيد. اسلام در راه رسيدن به پيروزى كامل است. از فرامين امام دقيقا پيروى كنيد. به بى حجابها و بد حجابها اجازه ندهيد در جامعه اسلامى كه با خون شهيدان رنگين شده است، رسوخ كنند و در اركان مملكت منافقين و هر كس كه به اسلام و امام بدبين هست، راه را پيدا كنند.
طورى زندگى كنيد كه بعد از رفتن از اين دنيا جوابگوى خدا و اولياء كه در راه اسلام شهيد شده اند و مخصوصا به شهيدان جمهورى اسلامى باشيد. البته من، منى كوچك و حقير هستم كه به امت حزب الله ايران بتوانم، سفارش كنم. ولى اينها كه به مغزم خطور كرد، چند تذكر بود كه به احترام خودشان مرا عفو مى كنند. باز هم مى گويم، خيلى حرف براى گفتن داشتم ولى به زبان و قلم نتوانستم بياورم و با خود بر آن دنيا مى برم. فقط به خدا خواهم گفت. به حسين و مهدى (عج) خواهم گفت.
پدر و مادرجان:
پدر و مادر! اولياء گرامى! اقوام و خويشان! اهل محل! پايگاه دوستان رزمنده و كسانى كه مرا مى شناختند، سلام عليكم. اميدوارم كه انشاءالله حالتان خوب بوده و باشد و تحت توجهات حضرت ولى عصر (عج) بتوانيد، قلب آن حضرت را خوشحال كرده باشيد. از همگى شما مى خواهم كه مرا حلال كنيد. آنهايى كه مرا مى شناختند و شايد با آنها رفتار خوب نداشتم. مى خواهم به حق حسين ثارالله عفو كنند و از همگى حلاليت مى طلبم.
پدر و مادر و اهل خانه! سلامتى و موفقيت شما را از خداوند مى خواهم. مثل شير غرنده، مثل طوفان، مثل دريا، مثل كوهها، مثل خورشيد باشيد وقتى كه خبر شهادتم را شنيديد، گريه نكنيد و ناراحت نباشيد. در مقابله با دشمن با مشت محكم باشيد.
در مراسم تشييعم حاضر شويد و نظاره گر به خاك سپردنم باشيد و خوشحال شويد و شكر كنيد. مى خواهم، شما هم مثل حسين و زينب باشيد. مى خواهم پدرى باشى كه چهار پسرش را با دست خودش به خاك مى سپارد و مثل آن باشى.
برادر افصل! در همانجا كه ادامه دهنده خون ماهاست باش. در سنگر سپاه با كفر و رژيم بعث عراق به جنگ بپرداز. پيرو خط راستين اسلام و امام باش. هر وقت احساس خطر براى اسلام كردى، با هر راهى كه مى توانى از اسلام دفاع كن. خواهرانم! با حجاب باشيد و اين حجاب شماها همانا از خون ما نفوذش بيشتر است.
اى برادران اهل پايگاه! اميد من و تمام شهداء به شماست. شما هستيد كه در پشت جبهه به مبارزه با منافق سودجو، محتكر، بى حجابى و تمام رذايل شيطانى به مبارزه بپردازيد. شما در مدارس، كارخانه، جامعه و در هر جا كه احساس كرديد كه كسانى هستند كه به اسلام ضربه مى زنند، آنها را شناسايى كنيد و به دادگاه الهى بدهيد. بايد شهر نمونه باشيد تا اقشار ديگر از شما درس بگيرند. از خودتان حساب ببرند. از كسانى كه در اخلاق آنها ضعف ديده مى شود، آنها را هدايت كرده و تشويق به دين بكنيد كه آنها هم مثل شما باشند و هر كدام يك رزمنده، يك سرباز جندالله و يك سرباز امام زمان باشيد. من بيشتر مزاحم شما نمى شوم. پدرم! مى خواهم كه مرا حلال كنيد و دعاى خيرى در حقم بكنى. مادرم! مى خواهم زحماتى را كه برايتان داده بودم، حلال كنيد. وقتى كه خبر شهادت مرا شنيديد روحيه اسلامى خودتان را حفظ كنيد و با مشت محكم در مقابل ضد انقلاب و استكبار بايستيد.
برادرم اصغر و افصل! سعى كنيد يك فرد مفيد باشيد. به جبهه ها بياييد و در تربيت خانواده هايتان كوشا باشيد.
فرزندان را براى پاسدارى از اسلام، بزرگ كنيد. از تجملات بپرهيزيد. فقط به ياد خدا و مصيبتهاى وارد بر ائمه باشيد از آنها درس و سرمشق بگيريد.
مادرم! در تربيت خواهرانم، كوشش فراوان كنيد. سعى كنيد آنها مثل زينب باشند. زينب گونه باشند.
درسهايشان را با جهد تمام بخوانند كه درس آنها نيز عبادت است و در حفظ ميراث شهداء و ميراث سنت الهى كه همانا حجاب است، كوشا باشند و عفت و شان خودشان را حفظ كنند.
به برادران اهل محل، اهل پايگاه و خانواده هاى شهداء و همسايگان، اقوام و خانواده و همه كسانى كه مرا مى شناختند، مى خواهم و تاكيد مى كنم كه به خدا قسم حلال كنيد و به بزرگى خودتان و مرحمت و رحمت
واسعه شان عفو كنند و حلال كنند. در آخر از برادران محل، برادران، على محمدى، حسين رضايى، احمد شهبازى، حسن چرمى، داوود و موسى و همه كسانى كه مرا مى شناختند. برادران پايگاه مقاومت، معلمهاى مدرسه انورى، و همه و همه را مى خواهم كه حلال كنند. در آخر مى خواهم كه نمازهايم را تجديد كنيد.
ياورتان خدا و بتوانيد در سايه ايزد منان و تحت توجهات حضرت بقيةالله و با لطف خدا زندگيتان را ادامه دهيد. من عرض ديگرى ندارم. شما را به خدا مى سپارم و در فراق من اصلا ناراحت نباشيد. اميد پيروزى رزمندگان اسلام، طول عمر امام امت و نابودى رژيمهاى مرتجع و رژيمهاى كفر و شرك و آزادى اسيران و شفاى مجروحان. در ضمن سلام مرا به امام امت و امام جمعه محترم شهرستان زنجان به برادران سپاه و اهل پايگاه و اهل محل برسانيد. من همگى شما را به خدا مى سپارم. خداحافظ همگى.
((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و عليا ولى الله))
منبع: اسناد و مدارک بنیاد استان زنجان