خط هشتم/ گذری بر زندگی شهید پرویز عطایی
به گزارش نوید شاهد از زنجان، کتاب "خط هشتم" توسط سعیده سادات صفوی گردآوری شده و توسط فاطمه شکوری به قلم تحریر در آمده است.
برخی از مشخصات این کتاب به شرح زیر است؛
گردآوری خاطرات: سعیده سادات صفوی
نویسنده: فاطمه شکوری
طراح جلد: لیلا نورایی
ناشر: غواص
موضوع: جنگ ایران و عراق
در بخشی از این کتاب میخوانیم،
اولین فنی که پرویز از تکواندو به شاگردانش آموزش داد، "مومتونگ جیروگی" بود که طرز مشت زدن به سینه حریف را، تمرین میکردند که البته روی کیسه بوکس کوچک انتهای سالن انجام میشد. پرویز که بعد از مدتها شاگردانش را دیده بود تا عصر آن روز همان جا ماند. حتی برای ناهار هم به خانه نرفت و ناهارش را هم آنجا خورد. عصر سوار موتورش شد و به سمت باشگاه حمزه حرکت کرد. نگهبان راه آهن عوض شده بود و چون پرویز را نمیشناخت، به او اجازه نمیداد وارد محوطه راهآهن شود.
پرویز به او گفت: من اهل همینجام.
نگهبان در چهره او دقیق شد و گفت: پس چرا من تا حالا ترو ندیدم؟
.....
در بخشی دیگر میخوانیم،
صدای صلوات بچهها در سالن پیچید. صدایی که قلب پرویز را به شورانقلابی شاگردانش مطمئنتر میکرد. حضور دوباره پرویز در باشگاه موجب شده بود شاگردانش با انگیزه و انرژی بالاتری در کلاسها شرکت کنند. با اینکه او یک گوشه روی صندلی مینشست و آنها را هدایت میکرد اما پیشرفت آنها فوقالعاده بود. او کم کم عصا را کنار گذاشته بود و میتوانست بدون کمک عصا راه برود. زخمهایش هم بهبود یافته بود.
مرداد ماه سال 60 مرتضی عزتی توسط منافقین ترور شد، گلولهها به سر و سینه او اصابت کرده بودند و او در دم شهید شد. شهادت او برای پرویز و دوستانش بسیار سخت و سنگین بود. این ترور نشان از ضعف و زبونی دشمن بود. آنها خوب فهمیده بودند که نمیتوانند مقابل روحیه انقلابی این جوانان بایستند و ترور را آخرین راه خود میدیدند. مرتضی جوان بود و به تازگی صاحب یک پسر شده بود. شهادت او نیروهای انقلابی را در ادامه راهشان جدیتر میکرد.