بدون سحری روزه میگرفت

به گزارش نوید شاهد از زنجان، مادر شهید معزز فرهاد اوجاقلو از فرزند او این چنین روایت میکند؛
فرهاد هشت ساله بود و روزهای طولانی و گرم تابستان و ماه رمضان، با اینکه هنوز به تکلیف نرسیده بود، روزهاش را میگرفت. یک روز همه سر سفره افطار نشسته بودند دیدم فرهاد نیست. از برادر بزرگش پرسیدم: فرهاد کجاست؟ گفت: نمیدانم.
وقتی از پنجره به حیاط نگاه کردم دیدم در حیاط نشسته. وقتی صدای اذان مغرب را شنید بلافاصله از آب حوض خورد. من همچنان از پشت پنجره داشتم نگاهش میکردم که در یک لحظه افتاد زمین. رفتم دیدم بیهوش شده.
با یکی از همسایهها فرهاد را به بیمارستان رساندیم. دکتر گفت: از شدت ضعف بیهوش شده! چرا به این بچه غذا نمیدهید؟
با گریه گفتم: آقای دکتر خودش روزه میگیرد هر چقدر التماس میکنم غذا نمیخورد. بعد از اینکه به فرهاد سرم وصل کردند آمدیم خانه.
چند روز نگذاشتم روزه بگیرد. اما بعد از چند روز دوباره روزه گرفت. به او میگفتیم برای چه روزه میگیری؟ دیگر سحری بیدارت نمیکنیم.
میگفت: مادر اگر برای سحری بیدارم نکنی بدون سحری روزه میگیرم.
به ناچار باید بیدار میکردم وگر نه بدون سحری روزه میگرفت.
منبع: کتاب درخت آلبالو(انتشارات موسسه فرهنگی دریادلان)
انتهای پیام/