با تو حکایتی دیگر
به گزارش نوید شاهد از زنجان، کتاب "با تو حکایتی دیگر" با مشارکت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان به چاپ رسیده است.
برخی از مشخصات این کتاب به شرح زیر است:
موضوع: خاطرات اسرای عراقی در مورد شهدا
چاپ نخست: بهار سال 1383
ناشر: موسسه فرهنگی دریادلان
طراحی و صفحهآرایی: مریم تاراسی
در بخشی از این کتاب میخوانیم؛
یک بار از دور یک جیپ ارتشی در جاده اهواز – آبادان نمایاد شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند: شما کی هستید و چرا جلوی مار را گرفتهاید؟
وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمدهایم بهت زده به هم نگاه کردند. یکی از آنها گفت: اجازه دهید هر شش نفرمان با این جیپ به هر طرف که میگویید برویم.
به آنها گفتیم مانعی ندارد. همین جاده را بگیرید و جلو بروید کسانی هستند که شمار را ببینند و بگیرند. بهتر است آهسته بروید و با فرمان ایست متوقف شوید و خودتان را معرفی کنید.
آن دو سرباز قبول کردند و سوار شدند. ما راه را باز کردیم و با دست اشاره کردیم که حرکت کنند.
آنها داخل جیپ با یکدیگر صحبت میکردند. خیلی ناراحت بودند. لحظهای ساکت شدند. ساکت و بیحرکت ما را نگاه میکردند. جیپ ایستاده بود و حرکت نمیکرد. ناگهان صدای انفجار مهیبی همه مار را تکان داد. جیپ منفجر شد و هر تکهاش به گوشهای پرت شد و آتش گرفت.
هر شش نفر تکه تکه شدند و در میان آتش سوختند اما به اسارت ما در نیامدند. فهمیدیم که آنها با خود نارنجکهایی داشتند که برای تن ندادن به اسارت، بعد از مشورت با هم، آنها را منفجر کردهاند.
از این قبیل نشانهها و علایم بود که فهمیدیم بیهوده به سرزمین اسلامی شما یورش آوردهایم. با دیدن این صحنهها قدرت مقاومت و استقامت شما بسیاری از نیروهای عرقی پی بردند که نمیتوانند کاری از پیش ببرند. روحیه در هم شکست و توانایی رزمی روز به روز تحلیل رفت .....