شهیدی که آرزو داشت مثل امام حسین(ع) چهرهاش شناخته نشود
به گزارش نوید شاهد از زنجان به نقل از خبرگزاری فارس، چند ماه از زمان شهادت شهید داوود مرادخانی نخستین شهید مدافع حرم شهر زنجان سپری میشود.
این
شهید بزرگوار در واپسین روزهای سال 94 هنگام انجام عملیات مستشاری در سوریه به
درجه رفیع شهادت نائل شده است.
در مصاحبهای تفصیلی پای صحبتهای
سیده مریم شبیری همسر شهید داوود مرادخانی نشستیم که در ذیل توجه شما را به این
مصاحبه جلب میکنیم.
*خانم شبیری چند سال دارید؟ از خودتان
و همسرتان بگویید؟
من سیده مریم شبیری متولد سال 1353 هستم و در سال 1367 با شهید مرادخانی ازدواج کردم که این مراسم بسیار ساده و عاری از هر گونه گناه بوده است که آغاز زندگی مشترک من و داوود مرادخانی بوده و حاصل این ازدواج نیز دو دختر هستند که هر دو آنها ازدواج کردهاند.
*اخلاق همسرتان چطور بود؟
هرچه از اخلاقش بگویم کم است بسیار
مهربان و خوش اخلاق بود و در مدت کوتاهی که با هم داشتیم اصلا بحثی با هم نمیکردیم.
وی همیشه مرا سیده خانم صدا میکرد در کارهای خانه نیز به من کمک میکرد.
در انجام کارها جدی بود و هر زمان در
بعضی امور که عصبانی میشدم، از خانه خارج میشدند تا من آرام شوم.
همیشه از شهدا یاد و صحبت میکرد و میگفت ما شرمنده شهدا هستیم.
*از سختیهای زندگی با یک نظامی اطلاع
داشتید؟
داوود یک پاسدار به تمام معنا بود و چون در بیشتر مواقع در مأموریت بود، مسؤولیت زندگی بر عهده من قرار داشت که باید جای خالی پدر را برای فرزندانمان پر میکردم.
سختتر از هر چیز دیگری، تربیت فرزندان بر عهده پدر است که این مسؤولیت بیشتر مواقع بر عهده من بود.
یک بار در موقع عمل جراحی آپاندیس دخترم، همسرم در مأموریت بود که خودم به تنهایی کارهای پرستاری دخترم را انجام دادم که بعد از بهبودی پس از یک هفته بازگشت.
*چطور با خبر شهادت ایشان روبه رو
شدین؟
مدتی بود که بعد از رفتنش به ماموریت زنگ نزده بود کم کم نگرانش شدم، در ابتدا گفتند که مجروح شده است تا اینکه خبر شهادتش را آوردند و وقتی خبر شهادتش را شنیدم خیلی بیتاب شدم، ولی وقتی یادم آمد که چطور شهادت را آرزو می کرد، این من را آرام کرد و باز هم خدا را شکر میکنم که ایشان به آرزویش رسید.
*چه خاطرهای از عزیزتان برایتان
ماندگار شده است؟
سال 85 بود که در فصل زمستان همگی
دچار مسمومیت گازگرفتگی شده بودیم و آن شهید بزرگوار آنقدر نگران من و بچهها بود
که از شدت ترس حال خودش را نمیدانست، خیلی استرس داشت تا اینکه ما را به
بیمارستان رساند و بعد از اینکه خطر رفع شد در یک لحظه ایشان بیهوش شده و بر زمین
افتاد.
رنگ چهره ایشان کبود شد و پزشکان گفتند که علت بیهوشی ایشان از شدت استرسی که برایشان وارد شده، بوده است.
*نحوه شهادت ایشان را بفرمایید
داوود یک تخریبچی به تمام معنا بود و
در حال خنثی کردن مین بود که بر اثر انفجار مین در تاریخ 21 اسفند 1394 در منطقه
«خناسر» و در حین انجام عملیات مستشاری به درجه رفیع شهادت رسید.
وقتی
من اصرار کردم تا چهرهاش را برای آخرین بار ببینم، به من گفتند که شهید آرزو داشت
زمان شهادت مانند امام حسین(ع) شناخته نشوند.
به من گفتند که سرش مانند امام
حسین(ع) و دستشان مانند آقا ابوالفضلالعباس(ع) ... در اینجا فهمیدم که داوود به
آرزوی قلبی خود رسیده است و من هم خدا را از صمیم قلب شکر کردم.
*فرازی از وصیتنامه شهید را بگویید
وصیتنامهاش این بود که ما به شهدا
مدیون هستیم و باید مدیون انقلاب رهبر عزیزمان باشیم و رهبر را تنها نگذاریم تا
مقام معظم رهبری با خیال آسوده فرماندهی کرده و پرچم را به دست صاحب اصلی تقدیم
کنند.
به نماز اول وقت و مسئله حجاب اهمیت
زیادی میدادند و همیشه نمازشان در اول وقت اقامه شده است و تاکید داشتند که اگر
نماز را در اول وقتش به جا نیاوریم، مانند لیمو شیرینی است که از وقت بگذرد تلخ میشود.
*سخن آخر
بنده از طرف خود و مادر بزرگوار ایشان
و از طرف فرزندان از همه همکاران شهید مرادخانی میخواهم که داوود را حلال کنند.
انتهای پیام/