یادی از شهيد ابوالقاسم بهرامي/ معرفی شهدای فرهنگی استان زنجان
شهید بهرامی سال دوم دانشسرا موفق شد آموزش نظامي را با عشق وصف نشدني طي نمايد و خود را براي رسيدن و وصال به دوستان شهيدش آماده کند.
« براي ما مسأله جنگ به معناي خاصي مطرح است و با كلمه "جهاد" مترادف است. جهاد جنگ كشور گشايانه نيست. جهاد وسيله‌اي براي باز كردن راه حركت فكري است و بس. اين جنگ، جنگ عقيده است. جنگ تحميلي براي ما يك ابتلا است كه خود وسيله تكامل ما شده است زيرا ما در اين جنگ از هيچ ابرقدرتي كمك نگرفته ايم. از اين جنگ حداكثر بهره برداري انقلابي را خواهيم كرد و ايران را گورستان امپرياليست‌ها خواهيم كرد تا زماني كه نيروهاي مهاجم خاك ما را ترك نكنند ما مذاكره نمي‌كنيم و زماني كه اسلحه‌هاي ما تمام شوند با چنگ و دندان خواهيم جنگيد(فرازي از بيانات شهيد رجايي در شوراي امنيت سازمان ملل متحد مهر ماه سال 1359)

شهيد ابوالقاسم بهرامي در اولين روزهاي بهاری 1348 در زرين آباد در يك خانواده مذهبي و مومن چشم به جهان گشود. دوره ابتدايي و راهنمايي را در زرين آباد به پايان برد و به خاطر علاقه به شغل معلمي در تاريخ 1/7/1362 در دانشسراي تربيت معلم شهيد مدني قيدار پذيرفته و مشغول به فراگيري علم و دانش گرديد. آن شهيد سرافراز به درس و مدرسه علاقه خاصي داشت و فردي زرنگ و باهوش بود كه اكثر اوقات خود را به مطالعه كتاب‌هاي درسي سپري مي‌كرد(محرمعلی بيگدلي؛ هم كلاسي شهيد).

آقای عباس بيگدلي كه از دوستان نزديك شهيد است از او چنين ياد مي‌كند:

« ايشان از دانش آموز معلمان بشاشي بود و هميشه خنده بر چهره داشت و پايبند به ارزش‌هاي انقلاب و اسلام بود.»

شهيد بهرامي كه از قافله شهدا عقب مانده بود دايم به فكر آنان بود و لحظه‌اي از ياد و ذكرشان غفلت نمي كرد و هر لحظه منتظر اولين فرصت بود كه راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل گردد و در سال دوم دانشسرا موفق شد آموزش نظامي را با عشق وصف نشدني طي نمايد و خود را براي رسيدن و وصال به دوستان شهيدش آماده نمايد.

در ياد تو اي دوست چنان مدهوشم

صـد تيـغ اگر زني به سر نخروشم

آهـي كه زنـم به يـاد تو وقت سحر

گر هر دو جهان دهند هم نفروشم

در كربلاي پنج به كربلاييان پيوست و در منطقه شلمچه با اصابت تركش به كتف و پاي راست به آرزوي خود رسيد. در مراسم تشييع جنازه‌اش كه همه دوستان و همكلاسي‌هايش و همچنين امت شهيد پرور با گريه و ناله مشايعت مي‌كردند دلِ هر بيننده‌اي را به درد مي‌آورد و نشان از عمق نفوذ شهيد در دل‌ها مي‌كرد. تا اينكه در روستاي خودكه الان به شهر تبديل شده است به آرامي سر به گريـبان نهــاد.

وصيت نامه شهيد ابوالقاسم بهرامي

بسم الله الرحمن الرحيم

"ان الله شاء ان يراك قتيلا". به راستي كه خدا خواست ترا كشته ببيند.

با سلام و درود بيكران به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و با سلام و درود به خانواده‌هاي معظم شهدا، اسرا و مفقودين و با سلام و درود فراوان به رزمندگان اسلام در جبهه‌هاي حق عليه باطل. وظيفه هر فرد مسلمان و مومن است كه به نداي امام امت لبيك گويد و هر كس مي‌تواند بايد به جبهه برود و هر كس نمي تواند بايد در پشت جبهه كمك كند.

من نيز وظيفه خود دانستم به جبهه بروم تا انجام وظيفه نمايم و هيچ كس مرا به زور به جبهه نفرستاده و اين راه را خودم انتخاب نموده‌ام تا دشمنان قرآن و اسلام بدانند كه نمي توانند امانت محمدي را از دست مسلمانان بگيرند و تا آخرين قطره خون خود مي‌جنگيم ولي نمي گذاريم مكتب ما عوض شود.

بعد از شهيد شدن من چشم‌هاي مرا باز بگذاريد و مشت‌هاي گره كرده مرا باز نكنيد تا جنايتكاران بدانند كه اين راه را با چشم باز و تنها سلاح ايمان است و از كليه برادران همكار و محصلين كه چهار سال پيش آن ها در قيدار بودم از همه آن ها حلاليت مي‌طلبم و از آن ها با زبان بي‌زباني مي‌خواهم به بزرگواري خودشان ببخشند و من آرزوي توفيق كليه مسلمانان را دارم.

باري جنازه مرا در روستاي زرين آباد در بغل شهيدان دفن كنيد و سعي كنيد برايم گريه و زاري نكنيد و مرا نرنجانيد و تا مي‌توانيد اسلام را ياري نماييد و به جبهه برويد و از مادر و خواهرانم مي‌خواهم كه با حجاب خود مشت محكمي به دهان دشمنان بزنند زيرا گلي نيست خار نداشته باشد. امام را دعا كنيد و از ياري وي دوري نكنيد همانا دوري از او دوري از قرآن است.

والسلام عليكم و رحمه ا... و بركاته

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار

ابوالقاسم بهرامی

منبع: کتاب مردان آفتاب به قلم اصغر جاهدی فر

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۲
محسن بهرامی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۱
0
0
با تشکر از زحماتتون ایشون عموی بنده هستند.
محسن بهرامی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۱
0
0
با تشکر از زحماتتون ایشون عموی بنده هستند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده