سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید گفت: این موتور مال من نیست، برای بیت المال است. رفتم موتور را تحویل دادم و بعد رفتم سراغ خرید. قرار نیست همه ی کارهایم را با موتور متعلق به بیت المال انجام بدهم.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۲
مدیرکل بنیاد شهید استان البرز با بیان اینکه، آرامش امروز را مدیون شهدا هستیم، گفت: خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران ستونهای مستحکم انقلاب اسلامی هستند.
کد خبر: ۴۴۵۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس علاوه بر رسالت خود برای تاریخ نگاری جنگ، در بخشی از فعالیتهایش به زندگینامه شهدای راوی دوران دفاع مقدس، با عنوان "تاریخنگاران و راویان صحنه نبرد" پرداخته که تاکنون در چهار جلد منتشر شده است.
کد خبر: ۴۴۵۳۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴
سال روز شهادت
با سمت تک تیرانداز در دهلران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد.
کد خبر: ۴۴۵۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
نهایت سادگی را در پوشاک حمید میشد دید، گفتار و رفتار ساده ای داشت. عبادت ساده ای داشت، ادا در نمی آورد، منتظر این نبود که بگویند پوشش حمید خوب است یا نه و حمید چقدر آدم خوب و زاهدی است. اصلا برای حمید این قضایا مهم نبود که دیگران چه اظهار نظری نسبت به او دارند.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
محوریت حمید باعث شده بود که دوست صمیمی همه باشد و با اکثر بچه ها تفاوت داشته باشد. تفاوتش را وقتی فهمیدم که با مدیریت او یک هفته به کوه رفتیم. یکی از شب ها که اتفاقی از خواب بیدار شدم حمید را در حال مناجات و راز و نیاز با خدا دیدم. او غرق در نماز شب بود. او به راستی با همه فرق داشت.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید واقعا هر کاری را به جای خودش انجام می داد. اهل شوخی و تفریح بود. اما هر چیزی به جای خود. ظهرها دبیرستان تعطیل می شد و ما بعد از ظهرها می رفتیم ساختمان انجمن اسلامی. کارهای مختلفی داشتیم و بعضی وقت ها کار به شوخی و... می رسید.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
بعد از آن روز، نگاه من به حمید عوض شد. چند بار دیگر با حمید رفتیم در خانه ی فقرا. گاهی با او شوخی می کردم. می گفتم شما با کدام نهاد همکاری داری؟ یعنی آنقدر نفوذ داری که به شما پول می دهند و شما هم به کار مردم رسیدگی می کنی؟
کد خبر: ۴۴۵۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۲
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
خانواده و دوستان، همه حمید هاشمی را می شناختند و به او مثل دو چشم خود اطمینان داشتند. به همین دلیل از کمک مالی دریغ نمی کردند. حمید به فقرا فقط کمک مالی نمی کرد، بلکه در زمینه ی فرهنگی هم برایشان وقت می گذاشت.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید با گروهش از طرفی و شهید کیانیان هم با دوستانش از طرفی، حمید و شهید کیانیان همیشه دائم الوضو بودند. اصلا دروغ نمی گفتند و بسیار مراقب بودند حق کسی ضایع نشود. در ایام تبلیغات حمید به بچه ها آموزش میداد کجاها و چگونه عکس و پوستر بچسبانند.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸
در زمینه ی مسائل اجتماعی و مسائل نسل جوان، اندیشه ی والا و نظر شایسته ای داشت، به عنوان نمونه نقل می کنند که او هیچ انسانی را منحرف نمی دانست و می گفت: هر چه نقص است از ماست و این ماییم که باید افراد را جذب کنیم و طبق این فکر عمل می کرد و موفقیت هایی نیز به دست آورده بود.
کد خبر: ۴۴۵۱۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵
گذری بر خاطرات «شهيد حميد صبري تکان تپه»
علاقه به امام راحل(ره) و جمهوري اسلامي داشت. در بسيج سپاه تكاب ثبت نام و هنگام اعزام سپاهيان محمد رسول ا...(ص) با چهره گشاده و به جبهه هاي نبرد حق علیه باطل شتافت. در جبهه سر از پا نمي شناخت، شبها در يك جاي خلوت به نيايش و راز و نياز با خدا ميپرداخت، چند روز مانده به اعزامش غسل شهادتش را به جا آورد، گويا معلوم بود كه شهيد ميشود، و در این راه به شربت شهادتش را نوشید و به درجه رفيع شهادت نايل گشت.
کد خبر: ۴۴۵۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۱
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
ما در بسیج، در جاهای حساس، مانند دبیرستان و خیابانهای اصلی، با بچه ها ایست و بازرسی داشتیم. حمید سردسته ی گروه بود. گاهی وقتها رزم شب داشتیم و در اطراف دبیرستان پاس و گشت می گذاشتیم و این برای مراقبت از دبیرستان بود. حمید در آنجا با دوستان گرم می گرفت و با آنها شوخی می کرد تا خسته نشوند. ما در انجمن و بسیج تقسیم کار کرده بودیم. بعضی ها که سابقه ی نظامی داشتند، عملیات نظامی را به عهده گرفته بودند و بقیه پشتیبانی و آماده سازی و تدارکات و ... را به عهده می گرفتند.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
شب که میشد از طرف بسیج، شام ساده ای می خوردیم و ساعت ده شروع می کردیم به خواندن دعای کمیل. خود حمید مراسم دعای کمیل را اجرا می کرد و می خواند. بچه های انجمن و بسیج و... از بیرون شرکت می کردند. حمید مسئولیت برگزاریش را به عهده داشت و خودش شروع کرد به خواندن. چنان شور و حالی داشت که همه را منقلب کرد.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳
كتابهای «یادت باشد» و «سربلند» با موضوع مدافعان حرم از انتشارات شهید کاظمی، در بین 10 کتاب تالیفی پرفروش طرح پاییزه کتاب قرار گرفتند.
کد خبر: ۴۴۴۷۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۶
اولین سالگرد شهادت علی خوش لفظ راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» با حضور جمعی از ایثارگران و اهالی فرهنگ در بنیاد شهید مدنی برگزار خواهد شد.
کد خبر: ۴۴۴۷۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
مراسم گرامیداشت چهارمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم حاج حمید تقویفر در تهران برگزار میشود.
کد خبر: ۴۴۴۶۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
شهید حمید ملایی شبانکاره در 17 اردیبهشت ماه 1338 در فیروزآباد دیده به جهان گشود و در 25 آذر 1360 در گیلان غرب به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۴۴۶۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
وصیت نامه شهید حمید ملایی شبانکاره؛
شهید حمید ملایی شبانکاره در وصیت نامه خود می نویسد: آيا كسى كه به قله رسيده ديگر وجود ندارد يا اينكه به فراز ايستاده است و جلو چشمان ما سنگها و صخره هاى وابستگى پوشانده است كه او را نمى بينيم. آيا رودى كه به دريا مى پيوند ديگر نيست؟! يا اينكه ديگر گل آلود و محدود نيست بلكه در خروش دريا مى خروشد .
کد خبر: ۴۴۴۶۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵
شهادت 25 آذر؛
شهید حمید ملایی شبانکاره در خاطره روز نوشت خود می نویسد: ساعت يک بعد از ظهر بود که به ناگهان در پادگان غوغايي شد راديو خبر از پيروزي بزرگ رزمندگان اسلام از جنوب مي داد خبر از آزادي بستان و رسيدن رزمندگان اسلام به مرز . بچه ها از خوشحالي سر از پا نمي شناختند همه به طرف ستاد رفتند و با شعارهاي تند از مسئولين مي خواستند ...
کد خبر: ۴۴۴۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۵