نامه‌ای از طرف لیلا طارمی فرزند شهید «احمد طارمی» از شهدای عملیات مرصاد؛
فرزند شهید «احمد طارمی» یکی از شهدای عملیات مرصاد استان زنجان در نامه‌ای می‌نویسد: روزگاری چند از سختی‌های دوران کودکی گذشته است و من، خواهر و برادر کوچک‌ترم بزرگ شده‌ایم. پای کار نظام مانده و لحظه‌ای از اهداف پدرمان دور نشده‌ایم. یادواره‌های زیادی در این مدت در خصوص عملیات مرصاد دیده‌ام که تسکین دهنده ی خاطرم است. اینکه شهیدان هیچگاه فراموش نمی‌شوند! شهیدان همیشه زنده‌اند.

 

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید «احمد طارمی» یکم فروردین ۱۳۳۷‏، در روستای قمچ آباد از توابع شهرستان ابهر به دنیا آمد. پدرش رجبعلی، کارگر بود و مادرش سیمین عذرا نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی در رشته حسابداری و کارمند شرکت بود. سال ۱۳۵۸ ‏ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پنجم مرداد ۱۳۶۷‏ در عملیات مرصاد با سمت آرپی جی زن در اسلام آباد غرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.

 

در نامه ای از لیلا طارمی فرزند شهید «احمد طارمی» یکی از شهدای عملیات مرصاد استان زنجان می‌خوانیم:

 

امروز سالروز، روزی ست که پدر قهرمانم به خاطر آرمان‌هایی مقدس که درون ذهن بزرگش پرورش داده بود به مقابله با اشرار پرداخت و در این راه جان خودش را فدا کرد. روزی که فهمیدم دیگر پدرم همراه بازی هایم نیست، روزی که فهمیدم دیگر پدرم من را برای گردش به بیرون نخواهد برد، روزی که فهمیدم دیگر قرار نیست با پدرم گوشه‌ای شیرینی خامه ای بخوریم درکی از این حقیقت بزرگ نداشتم. نمی‌دانستم که قرار است تا آخر عمرم دیگر لبخندِ مهربانش را نببینم و دیگر با دستان گرمش سرم را نوازش نخواهد کرد...

همه می‌گفتند پدرت رفته است پیش خدا و سوالم این بود، خدا چرا پدرم را پیش خودش برده است؟

درد اینکه در کودکی یتیم شوی سخت تر از آن است که بتوان بیانش کرد، روزهایی بود که تمام خواسته‌ام دیدن دوباره ی لحظه‌ای پدرم بود. من دختر بزرگ خانواده بودم و می‌دیدم که مادرم چقدر سخت کار می‌کند تا اندوه دوری از جسم پدر هیچ گاه باعث آزار ما نشود ولی مگر می‌شد؟ مادرم صبح تا شب کار می‌کرد و من هم مسئولیت تحصیل و مراقبت از خواهر و برادر کوچک‌ترم را داشتم. بالاخره روزی رسید که فهمیدم خدا چرا پدرم را پیش خود برده است!

خدا همیشه خوش عطر ترین و زیباترین بنده گانش را برای خودش میخواهد، پدر من هم در خون خود غلتید و به سمت آسمان پر کشید.

روزگاری چند از سختی‌های دوران کودکی گذشته است و من، خواهر و برادر کوچک ترم بزرگ شده‌ایم. پای کار نظام مانده و لحظه ای از اهداف پدرمان دور نشده‌ایم. یادواره های زیادی در این مدت در خصوص عملیات مرصاد دیده ام که تسکین دهنده ی خاطرم است. اینکه شهیدان هیچگاه فراموش نمی‌شود! شهیدان همیشه زنده اند.

امروز سالگرد روزی ایست که مادرم فهمید از این به بعد، هم باید برایمان مادر باشد و هم پدر!

کلامی جز این ندارم که بگویم سخت بزرگ شدم و سخت پای کار این کشور خواهم ماند تا زمانی که این کشور را تقدیم پسر فاطمه (س)، حضرت مهدی (عج) نماییم.

 

از طرف دختری که پدرش در عملیات مرصاد آسمانی شد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده