دستان آب آور عباس، جبهه را برایش کربلا کرد
به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید عباس رحیمی اصل دوم خرداد ۱۳۴۷، در روستای خاتون کندی از توابع شهرستان ایجرود به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، کشاورزی می کرد و مادرش زهرا نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. نانوا و کشاورز بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. ششم شهریور ۱۳۶۶، در ابوالفتح عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و کتف، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
حسین محمدی یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس از شهید عباس رحیمی اصل خاطرات خود را چنین روایت می کند؛
به خاک عراق رسیده بودیم، تقریبا دیگر خبری از تیر هوایی نبود، خوشحال از پیشروی به خاک عراق شروع به شکرگزاری خداوند بودیم که بعد از چند ساعت ناگهان متوجه شدیم خبری از مهمات نیست، داشتیم نگران می شدیم و امیدمان را از دست می دادیم، که ترس بچه ها شروع شد.
نکند مهمات تا فردا نرسد،
یا زهرا خدا کند محاصره نشویم…
این حرف ها به گوش عباس و رحیم فرماندهان عملیات رسید، عباس خیلی ناراحت شد و رفت به بچه ها گفت: تا چند ساعت پیش خدا را شکر میکردید که توانستیم پیشروی کنیم اما حالا چنان ناامید شده اید که همه چیز را از یاد برده اید؟!
بچه ها خجالت کشیدند در آن میان یکی از بچه ها تیر خورده و خونریزی شدیدی داشت و وقتی عباس چشمش به او افتاد کنارش رفت و گفت از کی خونریزیت شدید شده؟ چیزی نیست یک خراش کوچک است دوستش به عباس گفت: عباس آقا به خاطر تشنگی شدید خونریزیش شدید شده است.
عباس وقتی به لبان ترک خورده بچه ها نگاه کرد نتوانست طاقت بیاورد همه قمقههای بچه ها را گرفت و به فرمانده گفت: چند کیلومتر عقب تر یک دریاچه کوچک است اگر اجازه بدهید بروم و برای بچه ها آب بیاورم هر طوری بود بلاخره فرمانده را راضی کرد چند متری که دور شده بود یک خمپاره زدند به دستش ترکش خورده بود.
تا خواستم عقب بروم صدایش آمد هیچ اتفاقی نیفتاده من زنده هستم بلند شد و حرکت کرد بعد از پنج دقیقه یک خمپاره دیگر زدند و درست به عباس اصابت کرد.
آری عباس جلوی چشمانمان پرپر شد و آنجا بود که بچه ها یاد کربلا و شهادت حضرت عباس (ع) افتادند.