معلم شهيد عباس ليمونالچي هفته‌اي نبود كه به بهشت زهراي تهران نرود. در آن جا مادر شهيدي بود كه به طور مرتب در كنار مزار فرزند شهيدش حضور داشت عباس هم خيلي به آن جا مي‌رفت و در كنار مادر شهيد مي‌نشست و به او مي‌گفت من هم روزي در اين جا دفن خواهم شد.


به گزارش نوید شاهد از زنجان، خود واقفيم كه ادراك زميني ما نمي تواند اندكي از عمق وجودي مجاهدان في سبيل اله خاصه شهداي گران قدر را دريابد و زبان هاي ما نمي تواند هنگام بيان ذره‌اي از بزرگي‌هايشان به لكنت نيفتد و قلم‌هاي ما ضمن ترسيم اندكي از زيبايي‌هايشان باز نماند. چون با پياله نتوان اقيانوسي را پيمانه كرد. پندار ما از مجد و كرم ايشان هر قدر كه باشد توهمي بيش نيست. در بيان اين مقام همان بس كه امام و مراد شهيدان فرمود: « چه گويم و چه نويسم كه خاموشي بهتر و شكستن قلم اولي تر است» آري عباس از اين كبوتران خونين بالي است كه نمي توان به وصف او پرداخت او آسماني است و ما زميني او در عرش اعلي قرار گرفته و ما در كره خاكي حقا كه او مصداق اين ابيات است كه:

مـا بـه راه حـق و جـوياي حقيم

در مـدار نـور حــق مـطـلـقـيـم

گفت پس ما را زمردن باک نيست

جان افــلاكي سزاي خاك نيست

« عابد»

وقتي كه سرماي زمستاني رخت برمي بست و برف‌هاي دامنه دماوند و البرز آب مي‌شد و گل‌هاي بهاري را از خواب زمستاني بيدار مي‌كرد يكي از سربازان امام زمان(عج) متولد شد. اين مولود مبارك در فروردين ماه 1335 در منطقه نارمك تهران در يك خانواده مذهبي قدم به عرصه هستي نهاد. فرزند پسري كه او را به ياد علمدار شهيدان كربلا7 « عباس» نام نهادند و نيكو تربيت كردند تا لايق دشت لاله‌هاي سرخ كربلاي ايران گردد.

او در سال‌هاي 41و46 وارد مقاطع ابتدايي و راهنمايي در تهران گرديده و در سال 53 موفق به اخذ ديپلم طبيعي از دبيرستان ابن سيناي ناحيه 9 تهران شد. آنگاه به خدمت سربازي فراخوانده شد و به عنوان « سپاهي دانش از تاريخ 22/8/54 تا 22/8/56 در روستاهاي « ماكو» مشغول خدمت گرديد.

**فعاليت‌هاي شهيد در پشتيباني از انقلاب اسلامي

شهيد عباس ليمونالچي هنگام شكل گيري انقلاب پيوسته در راهپيمايي‌ها و تظاهرات عليه رژيم طاغوت به همراه خانواده كه تازه تشكيل زندگي داده بود شركت فعال و حضور مستمر داشت.

همسرش از آن دوران چنين تعريف مي‌كند: خاطره جمعه سياه ميدان شهدا (ژاله سابق) سال 1357 تهران را فراموش نمي‌كنم. زيرا نزديك بود زير تانك بروم يك دفعه متوجه شدم دستي مرا كنار كشيد. اين دست همان دست « عباس» بود كه مرا از مرگ حتمي نجات بخشيد.

**خصوصيات اخلاقي شهيد در خانواده

همسرش در اين مورد مي‌گويد: ما در سال 57 ازدواج کرديم و ثمره ازدواجمان تنها يادگار ايشان شهرام است كه پس از تحصيل در دانشگاه در ثبت احوال تهران مشغول به كار شده است. همسرم شديداً به خانواده علاقمند و داراي اعتقادات مذهبي و ديني ريشه دار بود. او فردي ساده و بي‌آلايش، مهربان، صبور و به داشتن اخلاق پسنديده زبانزد خاص و عام بود. با نصيحت‌ها و پندهاي حكيمانه خويش به من مي‌آموخت كه خوب زيستن را چگونه بياموزم و در زندگي صبور، بردبار و شكيبا باشم. مي‌گفت: انسان رفتني است. از احاديث پيامبر6 و ائمه معصومين:زياد نقل مي‌كرد و مي‌گفت: اولاد صالح بزرگ ترين نعمتي است كه خداوند به بشر عطا مي‌كند و توصيه مي‌كرد كه فرزندمان را به نحو احسن تربيت نمايم. نصايح ايشان پس از شهادتش بر روي من بسيار تأثير داشته و معمولاً با ذكر صلوات بر روح مطهرش از او ياد مي‌كنم.

شهيد در سنگر تعليم و تربيت

شهيد عباس ليمونالچي در 30/5/1357 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و كسوت معلمي را بر تن كرد و در دبستان روستاهاي "كلنگرز" و "قمچ آباد" ابهر مشغول تعليم و تربيت به كودكان گرديد. در اين هنگام علاوه بر فعاليت‌هاي شغلي در امور سياسي و فرهنگي و مذهبي نيز براي به پيروزي رساندن انقلاب اسلامي با اقشار مردم هماهنگ بود. همسرش مي‌گويد: عباس يك معلم نمونه بود و به دانش آموزانش عشق مي‌ورزيد. ايشان خودكار و دفتر مي‌خريد و براي آن ها به عنوان جايزه اهدا مي‌كرد.

**همسر شهيد عباس ليمونالچي از انس او با شهدا چنين بازگو مي‌نمايد: ايشان هفته‌اي نبود كه به بهشت زهراي تهران نرود. در آن جا مادر شهيدي بود كه به طور مرتب در كنار مزار فرزند شهيدش حضور داشت عباس هم خيلي به آن جا مي‌رفت و در كنار مادر شهيد مي‌نشست و به او مي‌گفت من هم روزي در اين جا دفن خواهم شد. حتي در كنار شهيدان جاي خالي وجود داشت كه مي‌گفت اگر من شهيد شدم در همين مكان دفن نماييد و الان درست در همان جايي كه وصيت نموده بود دفن شده است.

در سال 61 از طرف لشكر 81 باختران با نيروي زميني ارتش براي دوره شش ماهه احتياط خود به سرپل ذهاب اعزام شد. ايشان در عملياتي كه بر عليه متجاوزين بعثي و دشمنان اسلام و ايران شركت داشت چون شيران بيشه بر دنياپرستان كوردل يورش برد و بدنش به وسيله تركش خمپاره‌هاي اهريمن صفتان زمان پاره پاره گرديد و روح ملكوتيش به سوي معبود به پرواز درآمد و در بيستم آذر ماه شصت شهيد و مفقود گرديد كه پس از رانده شدن دشمن از خاك ميهن اسلامي جنازه مطهرش كشف و در سي‌ام تير ماه شصت و يك در بهشت زهراي تهران همان مكاني كه خود قبلاً مشخص كرده بود خاك سپاري گرديد.

**گزيده‌هايي از وصيت‌نامه معلم شهيد عباس ليمونالچي

اگر شهيد شدم هيچ وقت گريه نكن افتخار كن. فرزندمان كه فرزند انقلاب است جاي مرا پر خواهد كرد. با انقلاب اسلامي باشيد و در راه انقلاب اسلامي از هر گونه خدمت و تلاشي مضايقه نكنيد و از هيچ كمك و مساعدتي در اين راه دريغ نورزيد. هرگز از هيچ كس و هيچ چيز جز خدا نهراسيد. با خدا باشيد كه خدا با شماست و به عهد و وفاي خويش ايمان داشته باشيد و راه شهيدان را ادامه داده پيرو خط ولايت فقيه باشيد.

گفتم كه پــدر رفتي تقدير نه اين بود

گفتـا چـه توان كرد تقدير چنين بود

گفتم كه نه وقت سفرت بود چنين زود

گفتا كه مگو مصلحت حق در اين بود

(سنگ نوشته مزار شهيد عباس ليمونالچي)

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده