نگاهی بر زندگینامه شهید سید محسن موسوی نژاد
به گزارش نوید شاهد از زنجان، سيد محسن موسوي نژاد فرزند سيد كاظم در در 4 فروردین ماه سال 1340 در زنجان بدنيا آمد او مجرد و داراي ديپلم راه و ساختمان بود.
از مشخصترين مواردي كه او را از ميان دوستان خود متمایز ميكرد برخورد ايشان با ديگرن بود و از همان موقع كه به سن 10 سالگي رسيد و چون در يك خانواده مذهبي بدنيا آمده بود به تمام احكام شرعيه عمل مي کرد و اكثرا در نمازهاي جماعت و جمعه شركت فعالانهاي داشت.
وي هرگز از فرامين اسلام غافل نبودند و برخورد بسيار خوبي با اقوام و كليه دوستان و آشنايان داشت كه زبانزد آنان بود .
در دوران تحصيل ايشان با اينكه صبحها مشغول كار بود عصرها براي ادامه تحصيل به مدرسه ميرفت. كه يكي از نفرات ممتاز كلاس بود و علاوه بر تحصيل كوشش بسيار زيادي براي بهتر شدن اقتصاد خانواده داشت تا اينكه دوره متوسطه را در هنرستان فني مشغول شد و سال چهارم متوسطه را در تهران قبول شد و مدرك فني را اخذ کرد و قبل از شهادت نيز در امتحان كنكور شركت كرده بود و قبول شده بود.
شهيد اوقات فراغت زيادي نداشت و اگر فرصتي به ايشان دست ميداد در مساجد بود و از بحث علما استفاده ميكرد و به خواندن كتابهاي مذهبي علاقه بسياري داشت .
شهيد با علاقهاي كه نسبت به انقلاب اسلامي داشت وارد سپاه پاسداران شد و جزو افراد فعال اين ستاد بود و در اين زمان هم گروهكها بسيار فعالانه به ترور شخصيتهاي مذهبي و نظامي ميپرداختند .
روحيهاي كه ايشان از خود نشان ميداد اين بود كه ميدانست در راهي كه انتخاب كرده است امكان شهادت بسيار است و با داشتن روحيهاي قوي پا به عرصه جنگ و جهاد گذاشت .
قبل از شهادت به مدت يك سال در استان سيستان و بلوچستان بود و بعد از يك سال به زنجان منتقل شد و در سپاه ناحيه زنجان مشغول انجام وظيفه شد. ايشان با داشتن مدرك تحصيلي ديپلم فني در رشته راه و ساختمان قبل از شهادت در سپاه به نقشهكشي و انجام طرحها و پياده نمودن آنان به مناطق ديگري اعزام ميشد تا نقشهها و طرحهاي داده شده را به مرحله اجرا درآورد .
شهيد علاقه زيادي به امام داشت و خود را ملزم به اطاعت از ولايت فقيه ميدانست او زندگي را فاني تلقي مي كرد و هميشه فكرش تداعي شهادت و پيوستن به لقاءاله بود البته به اين مقصود خود نيز رسيد .
از اوايل انقلاب با شهيد حسن صادقي ، شهيد ايرج ستاديان در مسجد عباسقلي خان به مسائل ديني ميپرداخت و در آنجا جلساتي از قبيل قرآن داير ميشد كه ايشان و دوستانش بچههاي محل را بر حفظ قرآن دعوت ميكرد وی همراه با دوستانش شهيد حسين صادقي ، سيد محسن صادقي ، سيد حسين صادقي ، شهيد ايرج ستاريان ، مجتبي شوري ، خليل نوروزي ، و روحاني حاجآقا رزاقي علمدار ، محرم نوري در پخش اعلاميه و تكثير آنها فعاليت داشت .
در دوران انقلاب بود كه شهيد يك نوار قرآن در جيبش داشت كه با مامورين رژيم پهلوي روبرو شده بود و بعد از اينكه ديده بود كه نوار قرآن است آزاد كرده بود و دوسه باتون به اين شهيد زده بود .
او موقعي كه در زاهدان بود با ضد انقلابيها درگيريهايي داشت چون در آن موقع در سپاه زاهدان فعاليت ميكرد يكبار شهيد تعريف ميكرد كه يك روز در زاهدان حين انجام وظيفه با چند تن از قاچاقچيها درگير شده بودند و عدهاي از برادران پاسدار نيز به شهادت رسيده بودند ايشان به جبهه نرفته بود و فقط در زاهدان بود .
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان زنجان