شهید مصطفی روحانی در وصیتنامه خود می‌گوید: در راه خدا شهيد شدن از عسل شيرين تر است. خدايا! اگر شهادت نصيبم شد، پدر و مادرم را صبر عنايت فرما.



به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید مصطفی روحانی در دوم مرداد ماه سال 1347 متولد شد و در تاریخ 16 خرداد 1363 به شهادت رسید.

وصيت‌نامه

(بسم رب الشهداء والصديقين))

((وصيـت نـامـه بـرادر شهيـد مصطفـى روحـانــى))

درود بر رهبر كبير انقلاب، امام خمينى بت شكن. درود بر رزمندگان اسلام. سلام بر شهيدان. سلام بر برادران شهيد راه حق.

پدرجان و مادرجان! از من به شما سلام. پس از سلام وصيت مى كنم با حكم خدا چون عازم بر جبهه هستم و مى دانم اين دفعه سالم برنمى گردم، چون چهار نفر از رفيقانم شهيد ((مظفر جهانگيرى و اسدالله جهانگيرى و ذبيح الله تقى بيگى، على ممقانى)) در يك باغ عالى سياحت مى كردند. من هم مى خواستم، بمانم يكى گفت: ((تو حالا برو بعدا خواهيد آمد)).

خدايا! تو مى دانى پدر و مادرم بيچاره هستند، اما در راه خدا شهيد شدن از عسل شيرين تر است. خدايا! اگر شهادت نصيبم شد، پدر و مادرم را صبر عنايت فرما. خدايا! من حقير مى آيم به طرفدارى قرآن و ميهن اسلام و براى

حفظ ناموس مملكت خودمان. خدايا! در راه تو جان دادن خيلى آسان و شيرين است. بلى مى دانم، براى پدر و مادرم خيلى مشكل است، تنها مى مانند. از طفوليت زحمتم را كشيده اند اما هنوز صفا نديده اند. خدايا! تو را شاهد مى گيرم من از جان خود مضايقه ندارم.

پدرجان! يادم هست يك وقت حديث مى فرمودى كه امام حسين (ع) يك نفر غلام ترك به نام جون داشت، رنگش سياه بود در ركاب امام شهيد شد، بعد از شهادت رنگش سفيد شد. من هم غلام سياه حسينم از جنگ نمى هراسم.

پدرجان! فرموديد هر كس اين انقلاب را سبك شمارد يا از كمك نمودن بر امام امت سستى كند، مسلمان نيست. پدرجان! با اجازه شما دفعه دوم رفتم در كردستان، والفجر چهار شركت كردم، زخمى نشدم، لذت نبردم. اين دفعه سوم هم با اجازه شما مى روم. تعبير خوابم اين است كه شهيد مى شوم، لذت مى برم.

سفارش مى كنم به برادران و رفيقانم كه سنگر مرا خالى نگذارند. هر كس با امام امت دوست نباشد با آن دوستى نكنيد. بلكه در حق او توفيق بخواهيد و اگر شهادت نصيبم شد، نگذاريد برايم پول جمع كنند، خرج بدهند.

اگر قبول نكردند، مجبورتان كنند، هر كس بسيج ندارند و يا سرباز ندارند و يا پاسدار ندارند بر انقلاب شركت نمى كند، از ايشان توقع نداشته باشيد. چشم باطن ايشان كور است. راه حق را نمى بينيد. در زمان امام حسين كمك اسلام 72 نفر شدند. در زمان امام امت، خمينى كبير و نايب بر حق حضرت ولى عصر (عج) است.

((خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. از عمر ما بكاه و بر عمر او بيافزاى))

وصيت مى كنم، برادران شجاع الدين و جمال الدين را كه هر كس با امام امت دوست نيست با ايشان دوستى نكنيد. هر كس رزمنده نيست، سلامش ندهيد. شجاع الدين جان! هر وقت پدر و مادرم دلتنگ شدند، دلدارى نما و محبت كنيد، مرا فراموش كنند. من اين دفعه شهيد مى شوم. خواب ديده ام. خواهرم غريب است.

خدايا! به خاطر حضرت زينب و حضرت فاطمه صغرى خواهر مرا صبر عنايت فرما. خواهرجان! در خواب ديدم، عكس مرا بزرگ مى كنند من راضى نبودم از شما جدا شوم، اما عاشق رهبر هستم و با خودم نيست. مثل اينكه در گردنم مامورى هست كه مى گويد: برو عجله كن.

اما مادر جان! بعضى حرفها و خاطرات با شما دارم. حيا مى كنم كه افشاء نمايم. ديگر مى دانم كه ديدار مانده در قيامت; اين دفعه اجازه شهادت را از آقا جانم گرفتم.

حلالم كن اى مادر، نمى بينم تو را ديگرشهيدم من شهيدم من، به كام خود رسيدم من حلالم كن آيا خواهر نمى بينم تو را ديگر بعد از شهادت من، محل دفنم با آقا جانم است. ((كل نفس ذائقة الموت))آل‌عمران‌185 اگر صد سال در دنيا بمانم، آخر مرگ در كار است.

آخرين پيام من بر عموم اهل ايران اين است كه شهادت، سعادت است. هر كس در اين جنگ شركت نكند، جانا يا مالا يا با تبليغ كافر مى شود. قرآن خدا، بايد زنده بماند. هر كس از جان خود و از اولاد خود واگذار نشود،

حكم قرآن پيش نمى رود. كشته شدن در ركاب امام امت را غنيمت شماريد از اين روزها هميشه پيش نمى آيد. امام را تنها نگذاريد، كافر مى شويد. جان شما، جان امام امت.

والسلام

مصطفــى روحــانــى

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان زنجان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده