برای حوا
برخی از مشخصات این کتاب به شرح زیر است؛
نویسنده: معصومه اکبری
ناشر: صریر
موضوع: خاطره/ جنگ ایران و عراق
چاپ نخست: 1395
در بخشی از این کتاب میخوانیم؛
بالاتر از مرگ 17
نمیدانستم شهید شده است. رسیدم بیمارستان چمران. چشمم دنبال محسن بود. نگرانش بودم که الان از شنیدن خبر تصادف پدرش چه حالی دارد. تا دیدمش دویدم سمتش و بغلش کردم. هر دو گریه میکردیم.
رابطۀ عمیقی با او دارم. دقت کردم و دیدم همۀ فامیل
آنجا هستند. به محسن نگاه کردم. انگار تازه می فهمیدم
ممکن است چه اتفاقی افتاده باشد. جملۀ همسرم پیچید توی سرم: برادرت یک شخص معمولی نبوده.
بغض هر دومان دوباره ترکید. میان گریه گفت: عمه فکر نمیکردم خدا من رو یتیم کنه.
انگار دنیا روی سرم آوار شد. دیگر گریه هایم دست خودم نبود. زهرا آمد سمت من و برادرش. آرام بود. بغلش کردم. دست هایش توی دستم بود. گرم بود:
– عمه چرا گریه میکنید؟
بی آنکه بتوانم حرف بزنم، سرم را تکان دادم. فکر میکردم حتماً شوکه است. نمیدانستم کدام دلیل را .................