خوشحالم جانم را نثار اسلام می کنم
به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید محمدکمال اخوان بیستم آبان۱۳۳۸، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، عطار بود و مادرش عادله نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی درس خواندکارمند اداره برق بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به دست و سوختگی شدید، شهید شد. مدفن او در مزار پایین زادگاهش واقع است.
وصیتنامه شهید محمدکمال اخوان
(بسم الله الرحمن الرحيم))
((انا لله و انا اليه راجعون)بقره 156)
به نام خدا را كه مبداء هر موجودى و مرجع همه اشياء است و سپاس و ثنا مخصوص خدا است كه باطن است و ظاهر. باطن است و با عزت و جلالش در كمال خفا و ظاهر است، با آئينه وجود خلفايش. با انعكاس نورش و سپاس خداى را كه ما را به حقيقت توبه و بازگشت از گناه راهنمايى نمود.
سلام بر اصل انوار و رازدار سر اسرار و جلوهگاه حقيقت. ذات حق، نبى اكرم محمد (ص) كه درودهاى خداوند بر او و فرزندانش باد. مخصوصا جانشين آن حضرت على (ع) كه در عالم جبروت و لاهوت با حقيقت او متحد است.
سلام بر سرور شهيدان و سرور مجاهدين اسلام حسين ابن على (ع). سلام بر پيشگاه حضرت ولى عصر، امام منتظر.
رهبر معصوم و نايب برحقش روح خدا، رهبر كبير انقلاب كه چنين مبارزهاى را به ما آموخت و شرف و عطوفت به ما عطا فرمود و سلام بر شما اى انصار دين الله و اى اصفياءالله . شما عزيزانى كه درس شهادت را در دانشگاه كربلا آموختيد و بى پروا چون كبوترهاى آزادى از دشت هاى خون و آتش با فرياد الله اكبر به سوى معشوق پركشيديد. درود بر شما كه پاسداران شط خون تا درياى بيكران شهادتيد و مشهدتان كربلاى ايران. اكنون كه به پيشگاه او راه يافتهايد، همواره از او براى ما آرزوى شهادت نماييد تا شايد ما نيز به خيل شما پيوستيم.
پدر و مادرجان! مى دانم، آن طور كه بايد خدمتگزار مى بودم، نشدم و آن طور كه تو تمام وجودت را براى به هدف مقدس رسيدن ما بخشيدى، من ناسپاس بودم و عاجز از آنم كه خوبيهاى تو را به زبان بياورم. پس اميدوارم از قصورهايى كه در مورد شما انجام داده ام، درگذرى و مرا حلالم كنى. مادرم! اگر سعادتى نصيبم گشت و اگر از گناهانى كه مرتكب شده ام در گذشت و اگر توانستم، مقام عظيم شهادت را كسب كنم، در سوگ من ديگر نبايد اشك بريزيد.
زيرا امام بزرگوار ما در سوگ فرزندش اشك نريخت. چون مى دانست رضاى خدا در اين امر است. در سوگ من لباس سياه نپوشيد. چون روز دامادى من روزى است كه شتاب زده به سوى خدا مى روم. اگر مى خواهيد گريه كنيد، بر امام حسين و 72 تن از يارانش گريه كنيد كه تا به حال همانند آنها خلق نشده. به 72 تن از ياران حسين زمانمان گريه كنيد. به سردار بزرگ، به شهيد مظلوم و به شهداى محراب كه على وار، جان به جان آفرين سپردند. به استادهاى باارزشى كه هيچ وقت مثل آنها را نمى توانيم بيابيم. اميدوارم به جاى آن كه بر من گريسته و عزادارى كنيد، از خداوند غفور و رحيم برايم طلب آمرزش و عفو براى خطاها و غفلتهاى گذشته بنماييد.
مادر و پدر و خواهر و برادرم! انشاءالله شما هم، مثل خانواده هاى شهدايى باشيد كه با صبر كارى كردند كه فرزندانشان با شهادت كردند. صبورى چون پدران و مادران شهيد در هر دم و با هر نفس به شهادتى مى رسند.
شهادتى كه يك عمر استمرار دارد. پدران و مادران شهيد! فرزندانتان مرگ سرخ را به اين نسل تفسير كردند و شما صبر سرخ را.
خوشحالم كه جانم را نثار اسلام و مكتب محمد (ص) و على (ع) مى كنم و افتخار مى كنم كه ايدئولوژيم اسلام است. اسلامى كه به من فهماند، چگونه بينديشم و چگونه راهم را انتخاب كنم. اى كاش مى توانستم، هزاربار به دست دشمن خدا كشته شده و دوباره زنده مى شدم تا دينم را نسبت به اين شيران روز و زاهدان شب، اين پيرمردهاى 60 یا 50 ساله و اين شيرمردانى با سن كم، ولى با روحى بزرگ كه رهبر، آنها را رهبر خود مى خواند و اين شهيدان و مجروحان انقلاب و جنگ تحميلى اداء كنم. اى كاش مى توانستم، هزاربار به دست دشمن خدا كشته شده و دوباره زنده مى شدم تا با دشمنان اسلام مبارزه كنم و به دشمن بفهمانم كه پيرو خط انبياء و امام چه كسى است؟ چون ما را از مرگ باكى نيست و به قول امام عزيزمان، ما براى كشته شدن حاضريم و با خداى خويش عهد نموده ايم كه يزيدان زمان را از روى دنيا محو و نابود نماييم تا زمينه را براى ظهور حضرت بقيةالله اعظم آماده سازيم. اميدوارم راه امام خمينى، نايب امام زمان را، كه همان راه انبياء براى رسيدن به لقاءالله است، فراموش نكنيد و اين قلب تپنده امت، مستضعف جهان را تنها نگذاريد.
يارب! تو را قسم به سوز دل از دست رفتگان، يارب! تو را قسم به انبياء كه برگزيدند تو را، يارب! تو را قسم به اولياء كه سپردند جان به تو، اين پير جماران، اين امام مستضعفان و اين عارف بزرگ زمان را تا ظهور حضرت بقيةالله اعظم و حتى كنار آن حضرت نگهدار. بارالها! پروردگارا! به محمدت و به خمينى ات سوگند كه گرانبهاتر از خونم، متاعى ندارم و اينك، اين خونم و اين هم جان بى مقدار من، تقديم به تو و هديه به روح تو، خمينى كبير.
اميدوارم اين خون ناقابل يك بنده سراپا تقصير را بپذيرى و ما را از سربازان حضرت ولى عصر قرار بدهى و آرزوى ما كه همان نعمت پرلطف شهادت مى باشد، برآورده سازى و اين بنده حقيرت را جزء غلامان سرور شهيدان حسين ابن على (ع) قرار بدهى.
((الهى ان اخذتنى بجرمى اخذتك بعفوك و ان اخذتنى بذنوبى اخذتك بمعرفتك و ان ادخلتنى النار اعلمت اهلها انى احبك))
((الهى فسرنى بلقائك يوم تقضى فيه بين عبادة))
بارالها! معبودا! معشوقا! مولاى من! توفيق جهاد اعظم را نصيبم فرما تا معنى عبوديت ذاتى برايم متحقق شود و توفيق آن طاعتى را ده كه بتوانم قدم در راهى نهم كه فناء مطلق در ذاتت است تا آيه ((يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى)) فجر27تا 30 در مورد ما هم صدق كند.
اميدوارم دوستان عزيز و بزرگوارم، اين بنده گنهكار را حلال كنند و از مخلصان درگاه الهى تقاضامندم كه در دل شب با خداى تبارك و تعالى مناجات مى كنند، اين بنده حقير را از ياد نبرده و از خدا بخواهند كه توفيق شهادت را نصيبم نمايد.
تقاضامندم كه مرا در قبرستان پايين و در ميان شهداء دفن نماييد تا از بوى عطر آنها و نورانيت آنها بر قبرم تابيده و منور گردد و اگر حقوقى هر جهت بر من تعلق گيرد، در اختيار مادرم بگذاريد. هر چند كه ماديات نمى تواند زحمتهاى مادرى را جبران كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
وصيت نامه بنده ضعيف و ناتوان در درگاه الهى
محمد كمال اخوان
منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان